باز: تکامل آنلاین
قسمت: 14
فصل ۱۴ - پسر پولدار
«چی؟میخوای الان حسابت رو تسویه کنی؟» صاحب چاق بنگاه رهنی، سرش را به نشانهی عدم تایید به لیام تکان داد، چانهی چاق و چرب گردنش همانطور که اینکار را انجام میداد تکان میخورد.
او نتوانست یک نقره از مرد جوان بگیرد و این او را به شدت آزار می داد.
به عنوان یک وام دهنده ی طماع، بقای او بستگی به این داشت که مردم در آخرین لحظه پول قرض گرفته شده را پس دهند، اما حالا این مرد جوان آن را ظرف یک روز به او پس داده بود!
«باشه در صورت نیاز، دوباره از من کمک بخواه.» مغازه دار غر زد و یک بار دیگر اخم را با یک لبخند بزرگ جایگزین کرد. لیام سری به او تکان داد و سپس به سمت مقصد بعدی رفت.
او نه انتظار این هجوم پول نقد را داشت و نه بدن منحصر به فرد خود را. این امر، مسیر پیش روی او را بسیار آسان تر و در عین حال نامشخص کرد.
پس از خروج از بنگاه رهنی، لیام یک سفر سریع به انبار اسلحه داشت و شمشیر بلند زنگ زده خود را به شمشیر نقره ای درخشان و براق تغییر داد.
این به او یک تقویت ساده از قدرت حمله ی ۱ شمشیر زنگ زده به قدرت ۱۰ حمله داد، در حالی که هزینه ای که پرداخت کرد ۱۰ نقره بود.
برخلاف تجهیزاتی که از جانوران و هیولاها باقی میماند، شمشیرهایی که توسط فروشگاههای تجاری فروخته میشد، زرق و برق دارو ظاهری فوقالعاده زیبا داشتند وگران قیمت بودند، اما آمار بسیار بدی داشتند. هیچ فرد عاقلی اینها را نمیخرید.
تجهیزات بدست آمده با انجام ماموریت و از بین بردن هیولاها یا شخصا ساختن آنها بسیار کارآمدتر بود.
با این حال در حال حاضر برای لیام، زمان از طلا ارزشمندتر بود. بنابراین او به سرعت یک مجموعه کامل از تجهیزات، از جمله زره چرم سبک، شلوار چرمی، چکمههای نقرهای و دستکشهای نقرهای را بدون تردید خریداری کرد و کمی بیش از ۱ طلا خرج کرد.
همچنین یک سینه بند نقرهای ضخیم وجود داشت که لیام آن را نخرید، زیرا ترجیح میداد بدنش را سبک و آزاد نگه دارد، نه اینکه توسط قطعات درهم و برهم تجهیزات سنگین شود.
او در ترکیب با بدن خوش رنگ، پوست شفاف، ظاهر تیز، و لباسهای چرمی ظریف، صیقلی و ترد، مانند وارث یکی از خانوادههای ثروتمند به نظر میرسید. پوشش نیز البته به او تقویت مناسبی داد، البته با قیمتی گزاف.
[دفاع]: ۷۰<-۵۰
[چابکی]: ۶۰<-۵۰
[قدرت حمله فیزیکی]: ۱۰+
برای بازیکنی که به تازگی بازی را بدون حتی یک ذره داشتن تجربه شروع کرده است، حداقل میتوانیم بگوییم آمار لیام بسیار وحشتناک بود.
«خب وقت رفتنه.» او تا حالا هم به اندازهی کافی در شهر گذرانده بود، بنابراین لیام با گام های بلند شروع به بیرون رفتن از شهر کرد. این بار او به خود زحمت حرکت در جاده شلوغ معمولی نداد و مستقیماً به سمت جاده ی خلوت رفت.
«این یارو! یعنی چی؟ مگه چقد پول داره؟ تازه آیتمای خوب و ماموریت منحصر به فرد هم داره !! چه عوضی خوش شانسی!» رابرت دهن کجی کرد.
او یکی از بازیکنانی بود که در سالن تمرین متوجه لیام شده بود و از آن زمان او را دنبال می کرد.
رابرت در بازی های واقعیت مجازی آنلاین، تازه کار نبود و یک گروه اختصاصی از دوستان داشت که در آخرین بازی، قبل از اینکه به زور وارد "تکامل آنلاین" شوند به عنوان یک انجمن در کنار او بازی می کردند.
آنها به طور تصادفی متوجه لیام شده بودند، اما پس از اینکه دیدند او مأموریت ویژه را از مربی دریافت می کند، تصمیم گرفتند او را دنبال کنند.
اقدامات او کمی بیش از حد مشکوک بود و آنها شک داشتند که او اطلاعات قبلی در مورد بازی داشته است. وگرنه چطور میتواند به این زودی این شانس را بدست آورد؟
ناگفته نماند، لیام نیز در میان دریای بازیکنانی که در سردرگمی بودند، به طور غیرعادی آرام و ثابت به نظر می رسید.
«بدون شک. این مرد یه آزمایش کننده بتاست!» رابرت فریاد زد. او یک جوان بلند قد بود که ظاهراً بیست و چند سال و ریش ژولیده و وحشی روی چانه اش داشت.
«برادر، باید غارتش کنیم؟» بن در حالی که همراه رابرت راه می رفت پرسید. گروه آنها در حال حاضر پنج نفره لیام را دنبال می کردند.
رابرت مکث کرد و بعد از مدتی سرش را تکان داد و جواب داد. «این فقط نتیجه معکوس میده. بیاید دنبالش کنیم و ببینیم بعدش چیکار میکنه. شاید اون بتونه ما رو به نقطه ی خوبی هدایت کنه که بتونیم ازش برتری بدست بیاریم.»
بقیه هم با او موافق بودند و در جواب سرشان را تکان دادند. اگرچه به نظر می رسد که آنها زمانشان را تلف می کنند، اما در یک بازی اکتشافی با وجود اطلاعات در دسترس بسیار کم، هر مقدار مزیت اضافی به آنها برتری می داد.
با این حال، آنها تنها گروهی نبودند که لیام را دنبال می کردند و همه اهداف یکسانی نداشتند.
جین وی به پشت مردی که نزدیک او ایستاده بود سیلی زد و با صدای بلند غر زد. «آههه! من نمی تونم صبر کنم تا اون عوضی رو سلاخی کنم! اون بدون هیچ محدودیتی پول من رو خرج می کنه.»
«هه، چقدر احمقانه! چرا یه بازنده سطح ۱ اینقدر روی تجهیزات سرمایه گذاری می کنه ؟ حتما پول زیادی داره که همینجوری داره هدرش میده!» یکی دیگر وارد صحنه شد. این دسته از بازیکنان، ویژگی های شرقی داشتند و لیام را نیز دنبال می کردند.
«حتما یه بچه ننه ی پولداره که آرزوی مرگ داره. توی بازی، پول نمی تونه نجاتت بده!»
«رییس، تا وقتی فرصتش هست باید یه درس خوب بهش بدیم. بعد توی قبرستون اردو بزنیم و منتظر بمونیم تا طلاهای بیشتری برای بازی بخره و زنده بشه و دوباره و دوباره اون رو بکشیم!»
«هاهاها! فکر می کنید چند بار قبل از اینکه در نهایت بازی رو رها و حذف کند، کیف پول بازی اش رو شارژ می کنه ؟ هاهاها!»
.....
توجه: قدرت حمله فیزیکی با ویژگی قدرت و تقویت سلاح نسبت مستقیم دارد. (در این مورد:۱۰+)
کتابهای تصادفی

