باز: تکامل آنلاین
قسمت: 20
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۲۰ - با تشکر برای کمک
«واسه مردن حاضری عوضی؟» جین وی با لبخندی روی صورتش زمزمه کرد که از دیدن لیام گیج شده بود.
«چی؟ به چی نگاه میکنی؟ در عجبی چطور همه ی ما رسیدیم اینجا؟»
«من مدام دنبالت میکردم! هه! شرط می بندم حتی متوجه هم نشدی.» دستانش را روی کمرش گذاشت و با غرور خندید و پسر ثروتمندی که مقابلش بود را مسخره کرد.
لیام، از طرف دیگر، مشغول نگاه کردن به اطراف بود. در حالی که مشغول دویدن در سناریوهای مختلف در ذهنش بود، اخم روی صورتش داشت.
او برای بهره برداری از این گنجینه کوچک چندین چیز را در نظر گرفته بود، اما هرگز چنین نتیجه ای را تصور نمی کرد.
«هوی! چرا مثل میمونی که زنجبیل خورده به اطراف نگاه می کنی؟ فقط همین حالا بمیر!» جین وی با خنجرش جلو رفت.
«بالاخره، ما تمام روز وقت برای تلف کردن واسه تو نداریم. ما باید سیاهچالی رو که به ما نشون دادی کشف کنیم. ها ها ها. درست میگم؟ این یه سیاهچاله، اینطور نیست؟»
با این حال، وقتی به لیام نزدیک شد، متوجه چیز عجیبی شد.
شخص مقابل او آنطور که انتظار داشت ترسیده به نظر نمی رسید. در واقع او اصلاً ترسیده به نظر نمی رسید. در عوض پوزخند بزرگی روی صورتش بود.
«ممنون برای کمک.» لیام غر زد.
«آه؟ تسلیم شدی؟» جین وی نیشخندی زد و خنجرش را تکان داد.
پشت سر او، یک بازیکن دیگر قبلاً یک طلسمدرمانی را روی او اجرا کرده بود، همانطور که یک مه سبز او را فراگرفته بود.
جین وی این اقدامات احت...
کتابهای تصادفی

