فصل ۲۱ – رسیدن به منبع اصلی گنج

لیام وقتی به ورودی غار رسید نفس نفس زد. او هرگز انتظار چنین اتفاقی را نداشت.

موهای بلندش در باد تازیانه زد و به سرعت به داخل غار دوید، تمام بدنش خیس از عرق و استقامتش خیلی کم بود.

اما او در حال حاضر به این موضوع اهمیتی نمی داد، زیرا به وضوح می دید که داخل غار، هنوز از وجود چیزی برق می زند.

علاوه بر این، نیریا به وضوح وسط غوغای خود بود و با صدای بلند غرش می کرد، بنابراین، این بار کسی نبود که از گنجینه ها محافظت کند!!!

لیام فریاد زد «خوش شانسی!» لبهایش را لیسید.

با وجود اینکه او به اندازه کافی در زندگی اش با چیز های متفاوتی روبرو شده بود که ذهنیتی آرام و ثابت به او می داد، باز هم نمی توانست با دیدن سه یا چهار تپه باقی مانده در داخل غار که همه برق می زدند، آشفته نشود.

او با عجله جلو دوید و هرچیزی که جلوی چشمش بود در شکاف‌های فهرست اموال خود فرو کرد. او نمی دانست چه زمانی قرار است همه چیز ناپدید شود، بنابراین به خود زحمتی نمی داد که به چیزها نگاه کند و کورکورانه همه چیز را در آن فرو کرد.

خوشبختانه، تمام طلا، نقره و مس به صورت خودکار به عنوان دارایی ذخیره شده و هیچ فضایی در فضای واقعی فهرست اموال اشغال نکرده بود. در غیر این صورت، از مدت‌ها قبل، جاهای خالی فهرست اموالش پر می شد.

به غیر از سکه‌های طلای بیشتر، انواع جواهرات، کتاب‌های مهارت‌ها و طومارهای دستور غذای بیشتری وجود داشت، سنگ‌های معدنی، گیاهان دارویی و انواع تجهیزات نیز ناگفته نماند.

حدود سه چهارم از ۵۰۰ شکاف لیست اموال او به طور کامل پر شد، و لیام به احتمال زیاد، ثروتمندترین بازیکن در کل بازی باقی ماند.

او در عرض چند ثانیه، تمام غا...