باز: تکامل آنلاین
قسمت: 22
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۲۲ - تیم جدید
هر بار که یک بازیکن یا بهتر است بگوییم یک انسان در داخل بازی می مرد، روح آنها کمی ضعیف تر می شد. هر مرگ، ذره ذره روح یک نفر را خرد می کرد.
این واقعیتی بود که چند هفته بعد از بازی مشخص شد، زمانی که یک نفر، در نهایت از خستگی شدید مرد.
در آن زمان، دیگر خیلی دیر شده بود و تقریباً روح کل جمعیت به یک شکل فاسد شده بود. حتی یک نفر هم نبود که روح کامل و سالمی داشته باشد.
اگر چه لیام هیچ برنامه ای برای تبدیل شدن به یک قهرمان یا ناجی این جهان نداشت، او همچنین آنقدر خونسرد نبود که بتواند این اطلاعات حیاتی خاص را برای خودش نگه دارد.
«هوم... احتمالاً باید این رو امشب توی یه انجمن یا همچین چیزی پست کنم.»
لیام یک یادداشت ذهنی نوشت و آماده شد تا کوه را ترک کند و به سمت مکان بعدی که در نظر داشت حرکت کند.
اما وقتی بیرون آمد، متوجه چند چهره آشنا شد که در مقابل غار دیگر، درست در کنار لانه اژدها ایستاده بودند.
«اوه! چه اتفاقی! ما دوباره همدیگه رو دیدیم، متخصص!» ری به سرعت به سمت او رفت و مشتاقانه شروع به گفتگو کرد. «مگه با اژدها نمیجنگی ارشد؟»
لیام قبل از اینکه برود سرش را تکان داد.
«آه. صبر کن. یه دقیقه صبر کن ارشد.» ری با عجله فریاد زد و به سمت او دوید و دید که مرد، یک بار دیگر در حال فرار کردن از آنهاست.
«این... ما همین الان یه سیاهچال اینجا پیدا کردیم. لونه ی کلاغ سیاه اِبون. گروه ما جایزه کشف و جایزه بزرگ افزایش و کاهش نرخ تجربه رو دریافت کرد.»
«ما هنوز دو نفر کم داریم. میخوای به ما ملحق بشی؟» ری توضیح داد و با اطمینان از...
کتابهای تصادفی

