باز: تکامل آنلاین
قسمت: 53
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۵۳ – ماموریت کلاس پنهان
«لطفا من رو ببخشید. قصد توهین نداشتم. می تونم مقداری سنگ آهن به عنوان غرامت به ارشد بدم؟ من هیچ چیز دیگه ای با خودم ندارم.» لیام متواضعانه گفت.
با شنیدن سخنان جدی او، چهره پیرمرد بیشتر گرم شد. او واقعاً برای افراد فرودست و افرادی با بدترین شانسها، که حتی بهشت از آن ها ناامید شده بود نقطه نرمی داشت.
با چشمان آبی نافذش به لیام نگاه کرد. پیری و ضعف او ناگهان ناپدید شده بود، فقط هاله یک متخصص باقی مانده بود.
«میخوای قوی تر بشی؟»
«آه؟» لیام با تعجب بیان کرد.
«شبیه کسی هستی که از کار سخت و کثیف شدن دستات با بوی فلز نمی ترسی.» پیرمرد لبخندی زد.
«میخوای یه هنر باستانی رو دنبال کنی که بتونه قدرت و توانایی فوق العاده ای بهت بده؟»
[ماموریت کلاس پنهان فعال شد]
[ ماموریت - آهنگری را بیاموزید و در صنعت ساخت سلاح به مهارت برسید]
[پاداش- اعتماد و احترام پیر ناشناس]
[آیا مایل به قبول ماموریت هستید ؟]
هه. لیام از درون خندید. اگرچه پاداش کاملاً بی فایده به نظر می رسید، چگونه می تواند به این سادگی باشد؟ بالاخره این یک ماموریت کلاس پنهان بود.
چیزی که در توضیحات، ذکر نشده بود این بود که این پاداش بر اساس سرعت تکمیل آن بیشتر می شد. مسابقه داشت شروع می شد!
《قبول میکنم.》لیام سریع تعظیم کرد و بعد با عجله از غرفه فرار کرد.
«ها ها. چه مرد جوون سخت کوشی!» ارشد خندید و برگشت تا با تعدادی از مشتریان دیگر صحبت کند.
از سوی دیگر، لیام از قبل سرعتش کم شده بود. او می دانست که نباید زیاد عجله کند. او هنوز ۷۲ ساعت فرصت داشت تا این کار را انجام دهد.
و مهمتر از آن، او با بسته شدن بازار سیاه در عرض چند ساعت، کارهای دیگری را برا...
کتابهای تصادفی

