باز: تکامل آنلاین
قسمت: 57
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
چرا اینقدر عجله داری؟
شهر یلکا مرکز تجاری پادشاهی گرش بود و به همین دلیل، این مکان با جمعیت زیادی در هر گوشه شلوغ بود.
چندین بازیکن، در منطقه، برای ماموریت های جالب و فرصت های طلایی که می تواند به آنها کمک کند تا بازی را شکست دهند و یک قدم فراتر از همتایان خود بردارند، جمع شده بودند.
با این حال، حتی در این جمعیت شلوغ، انجمن آهنگران قطعا خودنمایی می کرد. سلاح ها در اکثر بازی ها جدایی ناپذیر بودند و اهمیت دادن به آنها یک حدس منصفانه بود.
وقتی دو بازیکن در سطح مشابه بودند و مهارت های مشابه با ویژگی های مشابه داشتند، تنها چیزی که می توانست هر دو را متمایز کند یک سلاح بود. به خصوص، آنهایی که سفارشی ساخته شده اند که اکثر بازی ها در پایان بازی یا در سطوح بالاتر، آنها را ارائه می کنند.
به همین دلیل بود که اکثر بازیکنان، آهنگری را آموخته بودند و در حال حاضر در انجمن آهنگر برای شکار ماموریت، دستور العمل ها و تلاش برای بالا بردن مهارت جمع شده بودند.
تمام ان پی سی های انجمن نیز به طور کامل در این اوباش غرق شده بودند، همه با هم رقابت می کردند تا با آنها گفتگو کنند.
اما در میان این هرج و مرج، در گوشه ای کسل کننده و منزوی از حیاط، یک نفر، یکنواخت، شمشیرها را یکی پس از دیگری می ساخت.
در حالی که دیگران روی خار می رقصیدند تا همه چیز را درست انجام دهند و تک تک قدم ها را تا کمال مطلق انجام دهند تا محصول از بین نرود و مواد اولیه هدر نرود، این شخص به نظر می رسید که نمی تواند اهمیتی بدهد.
لیام اصلا متوقف نشد. مثل ماشین کار می کرد.
دستان باتجربهاش یکی پس از دیگری محصولات نهایی را در تودهای پرتاب میکرد و او به سادگی بدون نشان دادن هیچ نشانهای از خستگی یا فرسودگی ذهنی به کار خود ادامه می داد.
چند نفر متوجه او شدند، اما همه مشغول پیشرفت خود بودند تا به دیوانه ای که سنگ آهن را هدر می داد ...
کتابهای تصادفی

