باز: تکامل آنلاین
قسمت: 91
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۹۱ - دوست یا دشمن؟
دسته سگ های هار، پاهایشان را روی زمین می کشیدند و قبل از اینکه دسته جمعی به سمت لیام بروند، خرخر کردند.
صدای غرغر وحشیانهی آنها وحشتناک بود و دیدن یک دستهی کامل در کنار هم، وحشتناک تر.
لیام با آرامش ایستاده بود و از این که تعداد آنها بیشتر بود نگران به نظر نمیرسید. از آنجایی که هنوز چند ثانیه فرصت داشت تا به او برسند، به سرعت مهارت خود را فعال کرد.[باران گدازه]
باران سیاه، همچنان بیوقفه در اطرافش میبارید، اما حالا با این قطرات آب فاسد، دانههایی از گدازه از آسمان میباریدند.
سگهای شکاری، از شدت درد هیس میکشیدند و گدازهها پوستشان را میدرید و در عرض یک ثانیه، جراحات، روی هم جمع میشد و اعداد صدمهها بیرون میآمد.
گرررررر!
دستهی سگ های هار، وقتی به سمت لیام می پریدند و می خواستند او را تکه پاره کنند، به شدت عصبانی شدند.
لیام پوزخندی زد. او فوراً شمشیر خود را از غلاف بیرون آورد و حمله ی سگ شکاری را که برای دریدن گلویش جلو آمده بود دفع کرد.
ناخن های پنجه سگ شکاری، شمشیر او را خراشیدند و هنگامی که جانور به کناری پرتاب می شد، صدای فلز مانند گوش خراشی ایجاد کرد.
لیام به همین جا بسنده نکرد.
بنگ! بنگ! بنگ!
او با سه سگ شکاری دیگر که نقاط حیاتی او را هدف گرفته بودند، مقابله کرد. در مورد بقیه سگ های هاری که به سمتش می آمدند...
[رقص شمشیر]
هیکل عضلانی لاغر او حرکت میکرد و بی وقفه به سمت هر دشمنی می چرخید که با جسارت، دندان هایش را به سمت او می آورد و به او ضربه میزد.
« سگ های شکاری که خونریزی می کنن رو هدف بگیرید و به سمتشون آتیش بفرستید.»
«به دو تای سمت چپ من حمله کنید.»
با شنیدن دستورات لیام، روباه و پنج عقرب مرده به سرعت دست به کار شدند.
اگر آنها از همان ابتدا حمله کرده بودند، جانوران به طور کامل به آنها حمله می کردند و سگ های شکاری هار سطح...
کتابهای تصادفی

