باز: تکامل آنلاین
قسمت: 94
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۹۴ - هیسسسس!
لیام شمشیر خود را بیرون آورد و چندین قدم از منبع صدا فاصله گرفت و همزمان به دور خود چرخید تا با دشمن روبرو شود.
«چی...»
در مقابل او سه لامیا با دمهای مارپیچ و بالاتنه های زیبا، که به سختی در سینه بندشان قرار داشتند، ایستاده بودند.
]مترجم: لامیا (lamia) موجودیه با بالاتنه ی یه زن و پایین تنه ای مثل مار یا مارمولک. توی افسانه ها اومده موجودیه که بچه ها رو میکشه و میخوره.]
[ناگا دم آبی]
سطح ۳۰
[ناگا دم آبی]
سطح ۲۱
[ناگا دم آبی]
سطح ۲۵
یک ثانیه طول کشید اما لیام از حالت خلسه خارج شد.
او فقط اگر مجذوب زیبایی آنها شود، احمق خواهد بود و متوجه سطح یا زبان چنگالدار دراز آنها که با سم پوشیده شده و به طرز اغواکننده ای به داخل و خارج سوسو می زند، نمی شود.
«پس ما الان داخل قلمرو موجودات ماری شکل هستیم...» لیام از درون، متلاطم شد زیرا از قبل، شروع به اجرای [باران گدازه] کرده بود.
«هر دوتون برگردید و فعلاً قایم بشید.» دو حیوان به سرعت دور شدند و مطیعانه به او گوش دادند.
این سه ناگا، بدون شک حریفان سرسختی خواهند بود، احتمالاً سختترین حریفانی که با آنها روبرو شده!
او حتی مطمئن نبود که آیا قرار است موفق شود یا خیر زیرا آنها سه نفر بودند و فاصله ۱۰ سطحی بین آنها وجود داشت.
در حالی که فوراً حواس آن سه با آتش بارانی که پوست آنها را می سوزاند، پرت شده بود، او بی صدا وارد حالت اختفاء شد و دور سه زن چرخید.
لیام به این فکر کرد که ابتدا به ناگای با سطح پایین حمله کند زیرا مردگان متحرک او، دو نفر دیگر را مشغول نگه داشتند.
به نظر میرسید که این تنها گزینه باشد، اگرچه قربانی کردن مردگانش احتمالاً تنها چند ثانیه به او فرصت میدهد.
با این حال، این باید بیش از اندازه برای مقابله با یک مار، کافی باشند.
با پرتاب یک [گلولهی آتشین]، به سمت زنی که در مرکز ایستاده بود، دوید و از قطرات گدازه ای که از بالا می بارید دور شد.
در همان زمان، عقرب های مرده اش جیغی زدند و ب...
کتابهای تصادفی


