باز: تکامل آنلاین
قسمت: 103
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 103 – رییس ما خیلی مهربونه؟
-10
-10
-10
لیام با ناتوانی سرش را تکان داد و اعداد ضعیفی را که روی غولهای سنگی شناور بودند تماشا کرد.
تنها دلداری او این بود که قصد نداشت واقعاً با این موجودات سخت برخورد کند. او مجبور نبود آنها را بکشد. او فقط ساعت را تمام می کرد تا اینکه پورتال بسته شود.
سپس آنها به طور طبیعی از این مکان دیوانه کننده نیز بیرون کشیده می شوند و به شهر باز می گردند.
واقعاً حیف بود که این همه رئیس ارشد را از دست بدهد. اما در سطح فعلی آنها، این تنها کاری بود که آنها می توانستند انجام دهند.
«اینجا رو نگاه کن! سرت پر از شنه؟ من دشمنتم، هی سنگ چاق احمق!» لیام فریاد زد و یک گلوله آتش دیگر پرتاب کرد.
غول صخره ای در عوض چیزی غرغر کرد اما توجهی به آن نداشت.
او حمله خود را در حالی که به بدن محکم غول صخره ای کوبید و در نیستی ناپدید شد، با دقت تماشا کرد.
شاید اگر می توانست شدت را بیشتر کند…
با گذشت زمان، یک بار دیگر موقعیت به یک زمین تمرین برای لیام تبدیل شد، زیرا او به طور اتفاقی شروع به فرار از غول ها کرد؛ در حالی که روی حملات خود تمرکز می کرد.
شیاطین با نگرانی در کنار ایستاده بودند و با نگرانی، لیام را تماشا می کردند. آنها برای رهبر خود احترام جدیدی قائل بودند.
آنها فکر می کردند که برای 15 نقره، سرشان کلاه گذاشته شده و قرار است بمیرند، اما اکنون می توانند قدرت رهبر خود را ببینند. هر حرکت لیام، خیلی عالی بود.
او تمام خطرات را برای محافظت از دیگران به عهده گرفته بود. شیاطین فقط شنیده بودند که رهبران از سربازان خود به عنوان سیاهی لشکر بی اهمیت استفاده می کردند.
این اولین باری بود که دیدند یک نفر، جان خود را به خاطر سربازان به خطر انداخت.
این اقدام جوانمردانهی لیام، آنها را به شدت تحت تأثیر قرار داده بود. حتی یک دیو، اشک،...
کتابهای تصادفی

