باز: تکامل آنلاین
قسمت: 111
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 111 – سیاه چال ویژه
در میان جنگلهای انبوه دلپذیر، یک بادشکن، با ظرافت و زیبایی در هوا میچرخید، در حالی که پرهای فلزی آن در نور خورشید میدرخشیدند و رنگهای مختلف آسمان را منعکس میکردند.
لیام که در حال حاضر پشت این پرنده نشسته بود، لبخند کوچکی بر لب داشت.
علیرغم اینکه نگاهش دائماً همهی چیزهایی را که زیر آنها ظاهر می شد بررسی می کرد، نمی توانست از نسیم خنکی که روی صورتش می وزید لذت نبرد. احساس میکرد در بهشت است.
بعد از مدتی چشمانش گرد شد و سریع دستی به پهلوی پرنده زد. «کنار اون رود وایسا.»
بادشکن در پاسخ به او صدایی داد و در کنار نقطه ای که لیام به آن اشاره کرده بود فرود آمد.
این آخرین تکه زمینی بود که نسبتاً خطرناک نبود و فقط هیولاهای ضعیف تر، مخصوصا لجن ها در آن زندگی می کردند.
لجن های آبی در این مکان خاص، ساکن بودند و سطح آنها حدود 15 تا 20 بود. «بچه ها شما این چیزها رو می بینید؟ «او به دو حیوان خود که از قبل روی هدف قفل شده بودند نگاه کرد.
«ازتون میخوام که هر دو نزدیک این رود بمونید و اون چیزها رو هر وقت که ظاهر شدن، نابود کنید. متوجه شدید؟»
کیوووو!
جیر جیر
«و فراموش نکنید. هرگز با دشمنی بالاتر از سطح خودتون مبارزه نکنید. اگه حتی کوچکترین خطری احساس کردید، باید فوراً فرار کنید.»
لیام به ویژه به روباه نگاه کرد و دوباره کلماتش را گفت. « پشت برادرت بمون و هر دوتون به یه جای امن پرواز کنید. هیچ ریسکی نکنید.»
«هر دوتون می تونید تا وقتی که من برگردم مواظب باشید؟ می تونم توی این مورد بهتون اعتماد کنم؟»
دو حیوان، سرشان را به شدت تکان دادند. پرنده در تمام این مدت کمی از پرواز خسته شده بود، اما روباه، بسیار پرانرژی و مانند یک بچه ی کوچک، مشتاق انجام کاری بود.
لیام دستی به سر آنها زد و بلافاصله آنجا را ترک نکرد. او عقب ایستاد و آنها را تماشا کرد که چند لجن را نابود میکنند.
تنها پس از آن منطقه را ترک کرد و یکبار دیگر به دو جانور هشدار داد که در امان بمانند.
آنها در حال حاضر، در وسط یک منطقه امن نادر در یک دسته از مناطق هیولاهای سطح بالا بودند. وجود لجن ها در این منطقه، فقط یک اتفاق کوچک بود.
هدف اصلی لیام از آمدن به اینجا چیز دیگری بود.
او در حال حاضر، رابط کاربری خود را پر از ماموریت های متفرقه کرده بود که هر کدام، او را به مسیری متفاوت می بردند، اما لیام به دلیل مهمی ترجیح داد ابتدا به اینجا بیاید.
و این مربوط به ماموریتی بود که از پیرمرد در بازار سیاه دریافت کرده بود.
در بخش دوم ماموریت زنجیره ای، او باید 20 تا از اولین کشتن ارشد ها را به دست آورد و این مکان عالی، برای پایان دادن به آن در یک حرکت بود.
لیام ابتدا به این موضوع فکر نکرده بود، ز...
کتابهای تصادفی
