فصل 116 – پاک کردن جنگل

لیام بی تفاوت به همه چیز خیره شد، اما نارضایتی ظریفی در چهره او بود. به نظر می رسید هنوز عمیقاً به چیزی فکر می کند.

او برای جمع آوری غنایمی که از رئیس نخبه به دست آورده بود، پا پیش نمی گذاشت. در عوض، او دوباره یک توپ رعد و برق دیگر را تجسم کرد.

این بار او آن را به شکل تیر در نیاورد، بلکه آن را به شکل یک پیچ z شکل یا بهتر است بگوییم یک مار ساخت.

او سپس حمله را رها کرد و تمام تلاش خود را برای ارسال آن با حداکثر سرعتی که می توانست به کار گرفت.

بوم!

چهره بی‌تفاوت لیام با تماشای زنده شدن مار صاعقه‌ای که بیرون رفت، ترک خورد. مار به جسد مرده مارمولک برخورد کرد و ضربه به اندازه ای بود که زخم عمیقی در بدن مرده ایجاد شود.

«آره!» لیام مشتش را از روی هیجان به درختی نزدیک کوبید. او تصور می کرد که این ممکن است بهترین فرم باشد و واقعاً کار کرد!

[شما مهارت مار صاعقه ای را آموختید]

[مار صاعقه ای: درست مانند یک مار که دور طعمه حلقه زده و او را فلج می‌کند، حمله شما نیز شانس فلج کردن را دارد. مار صاعقه ای خسارتی معادل 50 درصد خسارت جادویی ایجاد می کند. این حمله مصرف 100 مانا]

«عالیه. این خیلی کامله. حالا من به مارمولک های بیشتری نیاز دارم.»

لیام در مورد این قسمت از سیاهچال کمی عصبی شده بود، زیرا به طور کامل، آماده نشده بود و حملات صاعقه ی او، چیزی برای افتخار نبود.

اما حالا احساس آرامش بیشتری می کرد.

او اکنون این مهارت را به دست آورده بود، چیزی بهتر از آنچه انتظار داشت و تنها چیزی که باقی مانده بود پاک کردن لانه مارمولک ها بود.

لیام فراموش نکرد که پاداش هایی را که یک نشان طلایی دیگر و چند سکه طلا بود بردارد.

از آنجایی که این نخبه از نظر فنی نیز از سطح او بالاتر بود، آن را زنده نکرد و یک بار دیگر جنازه را پشت سر گذاشت.

سپس با سرعت، در سراسر جنگل، به طور هدفمند از مسیر درس...