فصل 118 – 1 در مقابل 1000

[ترول کوهستان]

سطح 31

[ترول کوهستان]

سطح 32

[ترول کوهستان]

سطح 29

…

…

…

لیام به گله ترول هایی که بدون هیچ محدودیتی به سمت او می دویدند خیره شد. او فوراً اولین مهارتی را فعال کرد که می‌توانست به او زمان بدهد تا کمی فکر کند.

[اختفا]

هیچ اتفاقی نیفتاد.

[اختفا]

[اختفا]

او بارها سعی کرد این مهارت را فعال کند اما تاثیری نداشت.

«نه. فکر ‌کنم این جزو گزینه ها نیست.»

لیام وقت نداشت تعجب کند که چرا این مهارت ناگهان کار نمی کند. به نظر می رسید که او نمی تواند فرار کند یا از دست این ترول ها پنهان شود و همین بود.

حالا، چیکار کنم؟

وردهای جادویی؟ وقتی برای آنها نبود.

همه چیز خیلی سریع اتفاق می‌افتاد و او نمی‌توانست به وضوح فکر کند یا بهتر است بگوییم زمان کافی را نداشت.

گروه بی‌پایان ترول‌ها بیداد می‌کردند و همه به سمت او می‌دویدند، گویی او برای چندین نسل با آنها دشمنی ناپایداری داشته است.

با عجله به چیزی که بیشتر به آن عادت داشت بازگشت. دستش دراز شد تا شمشیری را که به کمرش آویزان بود بیرون بیاورد.

چه کار دیگری از دستش بر می آمد؟ او به سادگی قصد داشت شمشیر خود را بچرخاند و بهترین کار را انجام دهد. اگر قرار بود بمیرد، می‌رفت و درحال جنگیدن می‌مرد!

با این حال…

وقتی لیام به سمت شمشیرش دست دراز کرد، آن هم گم شده بود!

متعجب؟ لب‌هایش از جنون به سمت بالا جمع شد، زیرا اکنون واقعاً از گزینه‌ها خارج شده بود.

«فهرست؟»

و درست همانطور که او مشکوک بود... این هم باز نشد.

«پس من نمی تونم از معجون های سلامتی یا مانا استفاده کنم؟ و بدون سلاحم؟»

«ها ها ها ها! عالیه!»

«باشه. بیایید جلو. من می...