باز: تکامل آنلاین
قسمت: 119
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 119 – برای تغییر واقعی
لیام به موجودات حجیم قد بلندی که اطرافش را احاطه کرده بودند خیره شد. بالاخره متوجه چیزی شد که تا الان ندیده بود.
بدن ترول ها حجیم و بزرگ بود.
دقیقاً به همین دلیل بود که آنها برای او تهدید بزرگی بودند، اما در عین حال به دلیل همین موضوع، آنها فقط توانستند در گروه های پنج نفری به او حمله کنند.
تا زمانی که او از نقطه ی مرکز دایره ای که در آن ایستاده بود حرکت نمی کرد، بقیه نمی توانستند او را لمس کنند.
مبارزه با هزاران ترول غیرممکن بود اما مبارزه با تنها پنج ترول در یک زمان؟
لیام پوزخندی زد. خونی که از سرش می چکید، او را شبیه یک دیوانه کرد.
او سرانجام توانست در میان مشت هایی که بر او می بارید و هر کدام قدرت یک صاعقه را داشتند، نفس بکشد.
حالا که به شوک اولیه و ترس دشمن مقابل غلبه کرده بود، بدنش آزادانه تر به حرکت در آمد.
ضربه. ضربه. طفره رفتن. ضربه. ضربه.
طفره رفتن. طفره رفتن. ضربه. ضربه. طفره رفتن.
طفره رفتن. طفره رفتن. طفره رفتن. طفره رفتن. ضربه.
آهسته آهسته، او شروع به فرار از حملات بیشتر کرد و فقط تعداد بسیار کمی دریافت کرد، و خیلی زود، او همچنین توانست یک یا چند حمله را پاسخ دهد.
ترول ها بی امان به او حمله کردند، اما لیام شروع کرد به سرعت خوددادن به مبارزه ی خود.
حملات آنها ممکن است تصادفی باشد، اما او توانست با الگویی پاسخ دهد که به نوبه خود آنها را مجبور به پیروی از الگو کرد.
ترول ها قدرت انفجاری قوی داشتند و سرعت آنها هنگام مشت زدن نیز ترسناک بود اما ذهن لیام کاملاً متمرکز بود.
آمار او بالاتر از آنها بود و زمانی که از تعداد آنها غافل نشد، توانست حمله آنها را حس کند و بر اساس آن واکنش نشان دهد.
حرکات آنها، جهت، قدم بعدی آنها، او به وضوح می توانست پیش بینی کند و ...
کتابهای تصادفی
