باز: تکامل آنلاین
قسمت: 122
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 122 – همه چیز سرنوشت است
وقتی لیام از پورتال خارج شد، دوباره خود را در جنگل دید.
او انتظار داشت به سیاهچال، در محلی که آخرین توقفش بود بازگردد، اما در کمال تعجب، در ورودی سیاهچال بود.
«فکر کنم مجبور نیستم دوباره برم داخل؟» وقتی متوجه شد که شخص دیگری هم آنجا منتظر اوست، برگشت تا برود.
«لعنتی.» لیام یکه خورد و دوباره از دیدن این مرد، غافلگیر شد. تعقیبگر او برگشته بود.
'حالا این یکی دیگه از من چی می خواد؟'
شکی وجود نداشت که شمشیر روح، یک سلاح دیوانه کننده و قدرتمند بود، اما از زمانی که او این تلاش را پذیرفت، توسط این دو پیرمرد، تسخیر شده بود.
با این سرعت، لیام مطمئن نبود که یک بار دیگر با این افراد، ملاقات خواهد کرد یا خیر.
آیا پس از آن، شمشیر به زور از او دزدیده می شود؟
شاید او نیاز داشت که آن را کامل نکند و همیشه آن را فقط یک قدم، پیش از تکمیل نگه دارد؟
چند فکر در مغزش حلقه زد و لیام آهی کشید و به این مرد سلام کرد. این شخص ارشد انجمن آهنگری بود.
«اوه؟ میبینم که تو میراث رو قبول نکردی!» پیرمرد، در حالی که کلماتش سرشار از شادی بود فریاد زد.»خوبه خوبه.»
«آها ها ها ها! اون کله بزی باید الان ناراحت باشه. حتما سعی کرده بهت فشار بیاره، درسته؟ خوبه که با این حال، بازم قبول نکردی.»
لیام در حالی که او برای چند دقیقه از خوشحالی به غر زدن ادامه می داد، بی صدا گوش داد. آیا این دو ارشد از هم متنفر بودند یا همچین چیزی؟ اینجا چه اتفاقی درحال وقوع بود؟
«میشه بدونم چرا میراث رو رد کردی؟»
لیام فهمید که او در مورد کلاس پنهان صحبت می کند، بنابراین با درایت پاسخ داد. «من فکر می کنم سرنوشتم برای یادگیری اون نیست، ارشد.»
«سرنوشت ها؟ ها ها ها ها! خوبه. خوبه.» چشم پیرمرد به شمشیری افتاد که در غلاف...
کتابهای تصادفی

