باز: تکامل آنلاین
قسمت: 128
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 128 – درحال خاموش شدن...
«لیام.»
میا فقط یک کلمه گفته بود اما میدانست که بس است.
و همانطور که او انتظار داشت تماس طرف مقابل قطع شد.
«رئیس، چی شده؟ بخرم؟» شخصی که نزدیک الکس ایستاده بود پرسید. زمان زیادی باقی نمانده بود، بنابراین او خیلی وحشت داشت.
اتفاقاً اعضای انجمن دیگری نیز در کنار آنها ایستاده بودند و دور هم جمع شده بودند و با صدایی خاموش درباره چیزی بحث میکردند.
اما آنها به اندازه کافی ساکت نبودند تا الکس و همکارش بتوانند به وضوح سخنان آنها را بشنوند.
«ما باید سعی کنیم این شخص رو استخدام کنیم. معجون رو فراموش کنید. بیایید سعی کنیم بفهمیم کی این معجون رو ساخته. با بچههامون توی انجمن کیمیاگری صحبت کنید. شاید یه جستجوی ویژه وجود داشته باشه.»
اعضای انجمن شب تاریک دقیقاً دربارهی همان چیزی که آنها قبلاً در موردش صحبت کرده بودند بحث میکردند.
الکس که در تمام این مدت ساکت بود آهی طولانی کشید. فردی که کنارش ایستاده بود با دیدن حالت آرام و ثابت او وحشت زده شد.
«رئیس! من قیمت پیشنهاد بدم...؟» دوباره با تردید پرسید.
اما الکس سرش را تکان داد، موهای بلند قرمزش را در هودی جمع کرده بود که بیشتر صورتش را پوشانده بود. «فقط بیخیالش بشید. روی سیاهچالهای دیگه تمرکز کنید.»
هاه؟ طرف مقابل به شدت گیج شده بود.
وقتی هر انجمنی سعی میکرد آن آیتم یا بازیکنی که آن آیتم را ساخته بود به دست آورد، تیم آنها به سادگی میخواست همه چیز را رها کند؟
میخواست چیزی بگوید اما الکس مدتها بود که بیصدا از شهر خارج شده بود. «لعنتی. چرا دوباره اون؟»
او میدانست که اگر او بود، پایان خوبی در انتظارشان نبود...
در مورد تلاشهای انجمن دیگر برای به دست آوردن لیام، او فقط میتوانست حماقت آنها را مسخره کند.
زمان خیلی زود گذشت و 2 ساعت به همین ترتیب تمام شد!
در نهایت، به دلیل سرعت دست یا بهتر است بگوییم شانس، برخی از انجمنهای کوچکتر موفق شدند هر پنج معجون ر...
کتابهای تصادفی


