فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 130

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل 130 هنوزم می‌خوای اون بازی ویدیویی رو بازی کنی؟

«اما برادر... به‌خاطر من.» صدای می می بسیار ناراحت بود.

لیام او را نزدیک‌تر کرد و دوباره او را در آغ*وش گرفت و دستی به سرش زد. «هیچ‌کس نباید برای ریختن میلک شیک روی لباسش اینطوری رفتار کنه. چطور ممکنه تقصیر تو باشه؟»

«تو مسئول یه حیوون هار توی خیابون نیستی، فهمیدی؟»

«برو کمی استراحت کن. من می‌رم شن یو رو چک کنم.»

می می اشک چشمانش را پاک کرد و به داخل اتاقش رفت.

لیام بی‌صدا به دختر نگاه کرد.

علی‌رغم سخنان او، او همچنان بسیار ناراحت و افسرده به نظر می‌رسید. لیام نمی‌خواست که او هرگز دوباره رنج بکشد، بنابراین برایش سخت بود که او را اینگونه ببیند.

همانطور که صورت دراز و چشمان غمگین او را دید، ناگهان چیزی به یاد آورد که می‌تواند او را خوشحال کند و ذهن او را کاملاً از این موضوع دور کند.

پس در زد و اضافه کرد.

«راستی، می می. تو می‌خواستی اون بازی ویدئویی رو بازی کنی، اره؟ هنوزم دلت می‌خواد بازی کنی؟»

«آه! بله، بله. برادر، می‌تونم بازی کنم؟ واقعا؟» او به بالا نگاه کرد و به او پلک زد، زیرا این حرف خیلی ناگهانی بود.

اما لیام حق داشت. این فورا حال او را بهتر کرده بود.

«فردا، می‌تونی. حالا برو بخواب تا کاملا آماده بشی. باشه؟» لیام لبخند محبت آمیزی زد و چهره دختر بیشتر درخشان شد.

او حتی لبخند کوچکی را از میان اشک‌ها و بینی پر شده‌اش نشان داد. «آههه! باشه برادر. من حتما خیلی خوب بازی می‌کنم.»

لیام هم لبخندی زد و سرش را تکان داد، گرچه در درون چندین فکر در ذهنش می‌چرخید.

اما او قصد نداشت آن افکار را با او در میان بگذارد. همه چیز در شرف تغییر بود، بنابراین می‌خواست که او تا حد امکان از...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی