NovelEast

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 143

تنظیمات

فصل 143 تو یکم بدجنسی

این گروه از بازیکنان فقط می‌توانستند در سکوت، در بدبختی ناله کنند. آن‌ها فقط خودشان را مقصر بدشانسی‌شان می‌دانستند.

همه آن‌ها به لیام نگاه کردند، امیدوار بودند که او نوعی مهربانی از خود نشان دهد، اما به نظر می‌رسید که او اصلا اهمیتی نمی‌دهد.

او فقط مدام آن‌ها را بارها و بارها می‌کشت.

روباه کوچولو هم به این کار ملحق شد و حتی به نظر می‌رسید که آن دو در حال انجام نوعی تمرین با جادوی آتش هستند؟

او داشت چه غلطی می‌کرد؟

تنها چیزی که او برای فعال کردن طلسم نیاز داشت این بود که اراده به انجامش کند؟ بنابراین آن‌ها نفهمیدند که این دو چکار می‌کردند.

اما آن‌ها توان ذهنی فکر کردن به این موضوع را نداشتند.

مرگشان صرفاً کاهش سلامت آن‌ها نبود. لعنتی مثل جهنم، درد داشت!

و ادامه‌ی این مردن مکرر…

این شکنجه بود!

شکنجه‌ای بی‌پایان، زیرا آن‌ها قادر به خروج از سیستم نبودند.

آن‌ها قبلاً هرگز متوجه این موضوع نشده بودند، اما نمی‌توانستند از سیستم خارج شوند، مگر اینکه دوباره زنده شوند. و هنگامی که آن‌ها دوباره زنده می‌شدند، مرد نفرت انگیز جلوی آن‌ها بلافاصله آن‌ها را می‌کشت.

کدام بازی لعنتی چنین حفره‌ای داشت؟ چرا در هیچ انجمنی به این موضوع اشاره نشده است؟

هر چه بیشتر در مورد آن فکر می‌کردند، بیشتر احساس می‌کردند که چیزی اشتباه است.

اگر آن‌ها می‌مردند و در جای دیگری زنده می‌شدند، این اتفاق نمی‌افتاد. مشکل اصلی آن‌ها این بود که درست در کنار یک قبرستان می‌مردند.

]مترجم: توی این بازی، بازیکن هرجای نقشه که بمیره توی نزدیک‌ترین قبرستون دوباره زنده می‌شه. و چون جایی که اینا الان هستن درست جفت یه قبرستونه، هربار که لیام اونا رو می‌کشه توی همین قبرستون دوباره زنده می‌شن و لیام باز بلافاصله می‌کشتشون.]

چگونه ممکن است یک قبرستان به طور تصادفی نزدیک جایی باشد که آن‌ها به لیام حمله کردند؟

مگر اینکه…

این شخص همیشه از این حفره‌ی بازی اطلاع ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی