باز: تکامل آنلاین
قسمت: 154
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 154 – اولویتها…
پس از فرو نشستن گرد و غبار، لیام از جای خود بلند شد و خاک روی بدنش را پاک کرد، اما به اردوگاه گنومها برنگشت.
در عوض، او رفت تا روبروی صخره بزرگ دیگری بنشیند و فاصله کافی بین خود و صخره قرار دهد.
به حالت چهارزانو نشست و چند بار نفس کشید و بازدمش را بیرون داد و نفس عمیقی کشید تا آرام شود.
سپس شروع به تمرین کرد.
بیزززز
بیزززز
بیزززز
جرقههای کوچک یکی پس از دیگری در مقابل او ظاهر و به جلو شلیک میشد و همه به سمت یک نقطه روی صخره بزرگ نشانه میرفتند.
این بار لیام با کمک سیستم طلسم را فعال نکرد و به تنهایی طلسم را اعمال کرد.
زمانی که کمی قبل سعی کرده بود با گنوم درگیر شود، به وضوح جرقههایی را دید که پاشیده شدند و منشا آنها به طور کامل از دکمه قرمز کوچک نبود.
بنابراین او فکر میکرد که آیا به همین دلیل است که گنوم به جای اینکه صرفاً خراب شود، توجهش به او جلب شده بود.
این فقط حدس او بود و هنوز باید آن را تایید میکرد.
اما اگر او درست میگفت، میتوانست مشکل گنوم را خیلی زود حل کند.
چند دقیقه دیگر گذشت و لیام بی سر و صدا به تمرین ادامه داد. تعداد لکههای سیاه شده روی سنگ نیز به طور پیوسته در حال افزایش بود.
برخی روی هدف بودند و برخی خارج از هدف، اما این نیز به آرامی در حال بهبود بود.
خیلی زود یک ساعت گذشت و بعد یکی دو ساعت دیگر.
بیزززز
بیزززز
بیزززز
صدای حملهی متناوب همچنان بلند بود.
با این حال، لیام اخم روی صورتش داشت.
«آه. چرا استفاده از مقدار کم مانا خیلی سختتر از تولید مقادیر زیاد ماناست...»
او توانایی ضعیف خود در کنترل مانا را نفرین کرد. با این وجود، او بدون تسلیم شدن به تمرین ادامه...
کتابهای تصادفی
