باز: تکامل آنلاین
قسمت: 165
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 165 – مفقودین
لیام انتظار پاسخ فوری از رهبر انجمن قاتل را نداشت زیرا میدانست که آنها در حال حاضر مشغول مردن و احیا شدن هستند.
بنابراین او پنجره اعلان را نزدیک کرد و دستهای از اعلانهای پیام را باز کرد.
آنها چند پیام از افرادی بود که مدتی قبل با آنها همکاری کرده بود، اما او مستقیماً آنها را نادیده گرفت و فقط پیامهای خواهرش را باز کرد.
«اوه؟ چقدر زیادن؟»
لیام خمیازهای کشید و یکی یکی آنها را مرور کرد، حتی اگر مطمئن بود که احتمالاً هیچ چیز فوری در بین آنها وجود ندارد.
چون شهرها مناطق امن آهنینی بودند و به همین دلیل بود که در وهله اول آن دو را تنها گذاشته بود.
«یادگیری مهارتهای آشپزی از مربی؟»
«حتی مهارت متوسط؟»
«هومم؟»
«این دوتا دارن چیکار میکنن؟»
«حتی منم نشنیدم که همچین چیزی اتفاقی بیفته؟»
علاقه لیام برانگیخته شد و او صاف نشست تا دوباره همه چیز را ببیند.
با این حال، جزئیات بیشتری وجود نداشت، بهجز چند پیام که از او پرسیده بودند کی قرار است برگردد.
[من الان برمیگردم. شما دوتا دارید چیکار میکنید؟] لیام پاسخ داد. چشمانش را کمی بست و آرام شد.
چند دقیقه گذشت و بعد چند دقیقه دیگر. با این حال، هیچ پاسخی از طرف آنها وجود نداشت.
«هوم؟» لیام اخم کرد. او دوباره به شن یو و خواهرش پیام داد اما از هیچ یک از آنها پاسخی دریافت نکرد.
حتی اگر یکی از آنها مشغول بود، اینکه هر دوی آنها جوابش را نداده بودند غیرقابل درک بود.
در واقع، چت گروهی که برای چندین ساعت متوالی منفجر شده بود، ناگهان ساکت شده و هر دو دختر حتی با یکدیگر نیز صحبت نکردند.
«یعنی از سیستم خارج شدن؟» لیام فکر کرد.
«نه، اگه از سیستم خارج میشدن، حداقل در این مورد به من پیام میدادن.»
«حتماً مشکلی پیش اومده...»
با گذشت زمان بدون هیچ پاسخی از طرف مقابل، احساس ناراحت کنندهای در ذهنش ایجاد شد.
لیام دستی به بادشکن زد و ناخودآگاه غرغر کرد. «تلن، میتونی کمی سری...
کتابهای تصادفی

