باز: تکامل آنلاین
قسمت: 175
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل175 – به دام افتاده
با تماشای یکی از اعضای تیم نخبهشان که مثل یک تکه کاغذ درست جلوی چشمانشان خرد میشود، قلب همه برای لحظهای ایستاد.
تک تک آنها به حرکات گولم نگاه کرده بودند و همین را تصور میکردند. با این حال، به نظر میرسید واقعیت متفاوت است.
آهسته گفتن و دست کم گرفتن آن منجر به مرگ فوری میشود!
هیچکس در این مورد تردیدی نداشت، اما مسئله این بود که اگر به همان اندازه قوی و سریع بود، پس نقطه ضعفش چه بود؟
آنها چگونه قرار بود با این هیولا مبارزه کنند؟
صورت همه وا رفت.
تمام اعتماد به نفسی که در ابتدا داشتند کاملاً از بین رفت و اکنون حتی به استخدام این شخص اهمیتی نمیدادند.
دیگر کافی بود. این یک مبارزه بود، آنها به وضوح پیروز نمیشدند. پس ایستادن و کشته شدن چه فایدهای داشت؟!
تنها گزینه فرار بود.
همه آب دهانشان را قورت دادند. آنها میدانستند که باید منتظر دستورالعملهای بیشتر باشند، اما رهبر انجمن همچنان ساکت ماند.
اصلا زنده بود؟ آنها نمیدانستند، اما دیگر نمیتوانستند منتظر بمانند.
پس از کشتن اولین عضو گروه، گولم به صورت مکانیکی چشمهای مرمرین خود را حرکت داد تا به هدف بعدی خود نگاه کند، بازیکنی که در سمت راست آن ایستاده بود و او نیز برای حمله به سمت آن حرکت کرده بود.
گررر. هنگامی که بدن گولم بار دیگر حرکت کرد، زمین جامد ترک خورد و ناله کرد.
بازیکنی که با جسارت جلو رفته بود تا بجنگد این را دید و پاهایش تبدیل به ژله شد.
او نمیخواست همان دردی را که همتیمیاش احساس کرده بود حس کند، بنابراین بلافاصله حرکتی انجام داد و با حداکثر سرعت شروع به فرار کرد.
با تماشای او، بقیه هم عرق ریختند. بدون شک به زودی نوبت آنها میرسید.
همه اعضای نخبه بدون اینکه منتظر هیچ فرمانی از ره...
کتابهای تصادفی

