باز: تکامل آنلاین
قسمت: 177
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل177 – میخوایش یا نه؟
«خیلی خب، پس چرا به رهبرت پیام نمیفرستی؟ من الان هیچ کاری ندارم. میتونم با تو منتظر جوابش بمونم.»
«آه. ممنون. متشکرم. آقای لیام. ممنونم که این فرصت دوم رو به ما دادی.» درک به این موضوع دردناک ادامه نداد و به سرعت پیامی را برای رهبر گروه خود ارسال کرد.
اگر آنها بتوانند به نحوی با این شخص قدرتمند ائتلاف کنند، برای رشد انجمن آنها بسیار مفید خواهد بود.
او بلافاصله پیام را فرستاد اما در مورد پاسخ…
چند دقیقهای گذشت که دو مرد در سکوت نشسته بودند و از نسیم ملایم دشتهای سرسبز لذت میبردند.
«هنوز جوابی نداده؟» لیام لبخند زد.
«آه. فکر کنم الان سرشون شلوغ باشه.» درک سعی کرد توضیح دهد. گرچه در باطن، وحشت زده بود. او حتی مطمئن نبود که آیا این پیام دیده شده است یا نه.
حتی به طور معمول، رهبر انجمن عادت داشت که او را نادیده بگیرد، و حالا که آنها برای جان خود فرار میکردند، متاسفانه شانس او برای دریافت پاسخ فوری صفر بود.
«امم. فکر کنم ممکنه اوضاع در حال حاضر یکم سخت باشه. میتونم بعداً باهات تماس بگیرم؟» درک از ترس اینکه چشم لیام را ببیند اخم کرد و غر زد.
او به شدت امیدوار بود که لیام موافقت کند و آن را به نشانه بیاحترامی تلقی نکند.
زیرا بعداً، اگر اوضاع خوب پیش نمیرفت، او همان کسی میشد که بار دیگر همه او را سرزنش میکردند.
او قبلاً تمام تلاش خود را کرده بود اما مهم نبود. آنها همه را به گردن او انداخته و او را مجبور به پرداخت نوعی جریمه میکردند.
درک آهی کشید. او بارها در این وضعیت قرار گرفته بود به طوری که به این طرز رفتار عادت کرده بود.
لیام با دیدن حالتهای تنشآمیز او لبخندی زد و صحبتهای حاشیهای را رها کرد. او مستقیماً به سر اصل مطلب رفت. «میتون...
کتابهای تصادفی


