فصل178 – توپ توی زمین توعه «این کار رو برای تو انجام نمی‌دم. من این کار رو برای خودم انجام می‌دم. درست مثل اون بچه‌ها، منم می‌خوام ازت سوءاستفاده کنم.» «می‌‌خوام دست راست من باشی. ازت می‌خوام که برای من کار کنی و برده‌ی من باشی، همون طور که برای اونا کار می‌کنی و برده‌ی اونا هستی.» «اما فرقش اینه که... من می‌دونم که تو چه ارزشی داری و هیچوقت اجازه نمی‌دم وضعیت خانواده‌ات بدتر بشه.» لیام آهی کشید و بلند شد. «باشه. من همه چیزهایی که می‌خواستم بگم رو گفتم. حالا توپ توی زمین توعه و تصمیم با خودته.» «هر وقت انتخاب کردی با من تماس بگیر. نیازی به عجله نیست، اما هر چه زودتر انتخاب کنی، برای هر دوی ما بهتره.» «مجبور نیستم بهت یادآوری کنم که چطور بازی هر روز فراتر از محدودیت‌هاش رشد می‌کنه. بنابراین حتی یک ساعت هم مهمه.» «اگه به زودی به من بپیوندی، دیگه لازم نیست اون پول رو بهت قرض بدم. خودت می‌تونی اون رو به دست بیاری، اما اگه بعداً بهم بپیوندی... من بازم می‌تونم بهت کمک کنم، اما اونجوری شرایط کاملا فرق می‌کنه.» «با دقت فکر کن و زود تصمیم بگیر.» لیام پس از گفتن آنچه قصد داشت، نگاهی به مرد مات و مبهوت انداخت و سرش را تکان داد، قبل از اینکه شروع به رفتن کند. او باور نمی‌کرد که بتواند این شخص را به این سرعت تکان دهد. اما امتحانش ضرری نداشت. از این گذشته، او فقط تکه‌هایی از زندگی این شخص می‌دانست زیرا در آینده به شخصیتی بسیار مشهور تبدیل می‌شد. او هنوز از زندگی فعلی و شرایط فعلی‌اش اطلاعی نداشت. از نحوه برخورد هم‌تیمی‌هایش با او و اطلاعات کمی که از قبل داشت، فقط به طور مبهم چیزها را حدس زد و حرکتی انجام داد. حالا فقط می‌توانست صبورانه منتظر نتایج باشد. اگرچه داشتن چنین متحدی خوب است، اما اگر این موضوع به نتیجه نرسد، او خیلی نگران نبود. لیام بی‌صدا به سمت خواهرش و شن یو برگشت که هر دو نزدیک گولم مدافع ایستاده بودند. او اکنون همه چیز را حل کرده بود. درواقع تقریباً همه چیز را حل کرده بود، زیرا هنوز یک چیز دیگر وجود داشت که او را آزار می‌داد. «هر دو انجمن می‌خواستن من رو استخدام کنن، اما هر دوشون مستقیماً به جای اینکه راه مسالمت آمیز رو امتحان کنن تصمیم گرفتن از طریق...