فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 184

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل184 پاداش و مجازات همزمان

[سطح 28; عنکبوت نیزه سبز; رئیس نخبه]

به محض اینکه متوجه مزاحمان جدید شد، بیست چشم عنکبوت باز شد. کره چشم‌های متعددش همزمان حرکت کردند تا روی لیام تثبیت شوند.

کا تا کا تا کا تا کا تا

عنکبوت حرکت کرد، نیزه‌های روی بدنش مانند پاها عمل کردند.

لیام پوزخندی زد و بدنش هم با سرعتی معادل سرعت عنکبوت تار شد. هر دوی آن‌ها در غار بزرگ به این سو و آن سو حرکت می‌کردند، اما هیچ‌کدام برتری خود را از دست ندادند.

با این حال، تماشاگران به وضوح می‌توانستند ببینند که این لیام است که کل این تعقیب و گریز را تنظیم می‌کند.

«الان حواسش به منه. حمله کنید.» لیام فریاد زد. «اوه و مطمئن بشید که اول از همه وقتی بچه‌هاش سر رسیدن حواستون به اونا باشه.»

«بله رهبر.» شیاطین دسته جمعی فریاد زدند و شروع به حمله به عنکبوت بزرگ کردند.

آن‌ها می‌خواستند مبارزه را به سرعت قبل از از بین رفتن مواد پاد‌زهرشان به پایان برسانند، اما به دلایلی، رهبر آن‌ها چیز دیگری را توصیه کرد.

نگرانی بی‌مورد در مورد بچه عنکبوت‌های کوچک بی‌اهمیت فقط زمان را کش می‌داد و راهی ناکارآمد برای مقابله با این مبارزه بود.

حتی شیاطین وحشی هم این را فهمیدند اما هیچ‌کس برخلاف دستور لیام پیش نرفت و با تبر و نیزه به عنکبوت حمله کردند و وقتی بچه‌ها از تخم‌ها بیرون آمدند ناگهان متوقف شدند.

عنکبوت‌های کوچک متعددی از این تخم‌ها بیرون آمدند و شیاطین روی پاک کردن آن‌ها تمرکز کردند و تنها پس از آن طبق دستور به سمت رئیس بازگشتند.

«کارتون خوبه. ادامه بدید.» لیام لبخندی زد و به طرز ماهرانه‌ای از نیزه‌های سمی که عنکبوت به سمت او پرتاب می‌کرد فرار کرد.

مبارزه با این روش چند ثانیه بیشتر طول می‌کشید، اما دلیلی وجود داشت که او از همه خواست تا این کار را انجام دهند.

یک ترفند ویژه برای این سیاه‌چال خاص وجود داشت که به دلیل آن او ابتکار عمل را به دست گرفت تا این عنکبوت را به سمت خود بکشد در حالی که دیگران به آرامی سلامت جانور را کاهش می‌دادند.

و وقتی همه تخم‌ها کاملاً شکستند، تمام بچه عنکبوت‌ها از بین رفتند و رئیس اصلی تقریباً تا آخرین قطره، سلامتی خود را به پایان رساند، بقیه نیز دلیل این کارهای او را درک کردند.

حتی قبل از اینکه رئیس بزرگ به طور کامل از بین برود، زمین لرزید و ترک‌هایی ظاهر شد.

«عقب‌نشینی. حالا.» لیام فریاد زد و همه شیاطین با عجله به سمت دیوار پاکسازی دویدند.

کف غار از مرکز شکاف خورد و از زیر آن چیزی عجیب و زشت ظاهر شد.

«چطور جرات کردی همه بچه‌های من رو بکشی؟»

صدای شوم شیطانی به بلندی از گوشه و کنار غار طنین انداز شد و تمام بدن از درون زمین بیرون آمد.

هیولایی که جلوی آن‌ها پرید یا بهتر است بگوییم می‌غلتید را به سختی می‌شد عنکبوت نامید. به نظر می‌رسید که سه یا چهار بدن عنکبوت غول پیکر به هم چسبیده بودند.

چندین نقطه روی بدن نقره‌ای آن وجود داشت که هاله‌ای گندیده از خود ساطع می‌کرد و اگر به دقت نگاه می‌کردند، می‌توانستند بفهمند که این لکه‌ها چشم‌های آن هستند.

شیاطین از حضور این موجود به خود لرزیدند. حتی لونا هم می‌لرزید و ناخودآگاه به لیام نزدیک...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی