باز: تکامل آنلاین
قسمت: 192
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 192 – ماموریت منحصر به فرد
«ماموریت شکست خورد؟ چطوری؟»
«اممم... مطمئنی رهبر؟ شاید درست نگاه نکردی؟»
گو زو مثل اژدهایی خشمگین نفسش را بیرون داد و به کسی که تازه صحبت کرده بود نگاه کرد. «منظورت چیه؟ یعنی چی که درست نگاه نکردم؟»
او با عصبانیت مستقیماً مشتی به صورت آن پسر پرتاب کرد.
«ما این همه راه اومدیم، منابع زیادی خرج کردیم و حتی اون بازیکن مزاحمی که یجوری تونسته بود قبل از ما برسه اونجا رو کشتیم، با وجود همه اینا چطور ممکنه شکست بخوریم؟»
«رئیس، یه نفر کارمون رو خراب کرد.» یکی از شفا دهنده ها با تردید زمزمه کرد.
«اوه، حالا دارید واسه شکست خوردن بهونه میارید؟ کی کارمون رو خراب کرد؟»
«شماها نمی توانید حتی از عهده یه میمون لعنتی که تقریبا مرده بود بر بیایید و حالا هم دارید الکی بهونه میارید!»
«اگه کارتون رو درست انجام می دادید و همه رو درمان میکردید، از اول توی این بدبختی نمیافتادیم!»
"رهبر، ما مثل همیشه داشتیم درمان میکردیم. آه. اگر سابقه فعالیت توی بازی بود، نشونتون میدادم! باید بهم اعتماد کنید! یکی از طرفین به ما حمله کرد."
شفا دهنده نمی دانست چگونه این مرد را قانع کند و از درون ناله کرد. خوشبختانه، دیگران نظرات خود را برای کمک به او بیان کردند.
«منم دیدم.»
«آره، چند تا انفجار آتش از اطراف بود.»
«هوم...» گو زو بالاخره ساکت شد و به چند چیز فکر کرد.
لیام که بی صدا از گوشه ای به همه چیز گوش می داد، پوزخند زد.
«حدس می زنم این واسم یه نشونه باشه؟»
او میخواست منتظر بماند و ببیند که آیا آنها درباره جزئیات بیشتر در مورد ماموریت صحبت خواهند کرد یا نخ، اما به نظر میرسید که این اتفاق نمیافتد.
او هم وقت زیادی نداشت. پورتال می تواند همه آنها را در هر لحظه به قلمرو زیرین بازگرداند. بنابراین تصمیم گرفت قبل از اینکه دیر شود شروع کند.
اگر حداقل چند بار آنها را نمی کشت، واقعاً امشب نمی توانست آرام بخوابد.
لیام چند نفس عمیق کشید و بعد حرکت کرد. در همین حال، چیزی را از موجودی خود بیرون آورد و اول آن را درست وسط گروه پرت کرد.
بوممم!
ثانیه بعد صدای انفجار مهیبی به صدا درآمد. گرد و غبار و ترکش و سنگ همه جا را فرا گرفت و ابری از آتش و دود به هوا برخاست.
همه چیز در مجاورتش منفجر شد، از جمله سنگ قبرهای قبرستان.
و افرادی که همین چند لحظه پیش غافلانه در مورد چیزی بحث می کردند، در انفجار گرفتار شده و بخش های بزرگی از سلامتی خود را از دست دادند.
چند نفر که ضعیفتر بودند مستقیماً جان باختند، اما بیشتر آنها به شدت مجروح شدند.
و قبل از اینکه حتی بتوانند بهبودی خود را شروع کنند، شخصی از جلوی آنهایی که به سختی زنده مانده بودند عبور کرد و با سرعتی باورنکردنی به آنها برید زد.
بریدن... بریدن... بریدن...
کل تیم حمله کاملاً به هم ریخته بود و در حالی که لیام از جلویشان میگذشت، آنها یکی پس از دیگری میمردند.
در عرض یک دقیقه، تک تک اعضای آن ...
کتابهای تصادفی
