باز: تکامل آنلاین
قسمت: 191
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 191 – ماموریت شکست خورد
میمون غول پیکر با صدای بلندی به زمین افتاد و چندین آیتم درخشان از جانور به جا ماند.
لیام تمام آیتم ها را نادیده گرفت و به سرعت آنها را در موجودی خود انداخت.
او در حال حاضر زمان زیادی نداشت زیرا افرادی که مرده بودند قطعاً به زودی دوباره زنده میشدند.
یک رییس نخبه درحال مرگ چیزی نبود که کسی بتواند از آن بگذرد.
]مترجم: منظورش اینه که چون این رییس نخبه چیزی از جونش نمونده بوده اون بازیکنا حتما دوباره میان سروقتش که بکشنش و پاداش هاش رو بدست بیارن.]
به علاوه حدس زدن اینکه کار او بود، برایشان سخت نبود. بنابراین آنها مطمئناً برای انتقام برمی گردند.
با این حال، وقتی لیام همه چیز را در موجودیش قرار میداد، یک مورد برجسته وجود داشت، چیزی که با وجود شرایط اضطراری نمی توانست آن را نادیده بگیرد.
یک سنگ کوچک بد فرم به رنگ آبی.
شبیه سنگریزه ای بود که با مشت به داخل آن کوبیده شده بود.
با این حال، لیام خیلی محتاطانه با آن رفتار کرد. خم شد تا با احتیاط آن را در دستش بگیرد.
«هسته مانا جزئی؟» او در حالی که با شوک و ناباوری به آن نگاه می کرد نفسش را بیرون داد.
«چطور این نخبه ی سطح 30 هسته مانا تشکیل داده؟»
اگرچه این یک هسته جزئی بود، تشکیل یک هسته مانا چیزی بود که فقط جانوران درجه بالاتر می توانستند انجام دهند.
چنین شاهکاری به هوش فراوان و مهمتر از آن قدرت خونی نیاز داشت.
برای یک میمون، که حتی درک درستی از یادگیری یک طلسم جادویی نداشت، غیرممکن بود که چنین چیزی را تشکیل دهد.
«چطور این اتفاق افتاده؟»
«یعنی بخاطر اون چیز داخل غاره؟»
حالا همه چیز منطقی شده بود و لیام برگشت و به آن غار معمولی و مخفی نگاه کرد.
طوری بنظر میرسید انگار گنجی درونش بود!
«اون باید یه چیز مفید واسه حیوونا باشه. اون کوچولو هم خ...
کتابهای تصادفی

