باز: تکامل آنلاین
قسمت: 195
فصل 195 – یک معامله ویژه
دوستش با دیدن حالت سختی در صورت ابراکی به سرعت مداخله کرد.
«رهبر انجمن، زیاد فکر نکن. قیمت دفعه قبل معجون ها رو یادمه، حدود 100 سکه طلا. همین مقدار رو پیشنهاد کنیم.»
«اگه سیاهچال رو اجرا کنیم و اولین پاکسازی رو بگیریم، این قیمت باید ارزشش رو داشته باشه. 20 معجون خیلیه. با این کار می تونیم چندین آزمایش انجام بدیم و مطمئناً تمومش کنیم.»
ابراکی یخ کرد. «این ایده خوبیه. اهم. ممنونم.» او خیلی عصبی بود و در نهایت به چیزها بیش از حد فکر می کرد.
او بلافاصله قیمت را وارد کرد و در کمال تعجب و تسکین او، لیام نیز به سرعت آن را پذیرفت. ثانیه بعد، او پشته ای از 20 معجون مقاوم در برابر آتش را در موجودی خود دریافت کرد.
«گرفتمش!» ابراکی با هیجان فریاد زد.
درست زمانی که می خواست از لیام بپرسد که آیا معجون بیشتری برای فروش دارد یا چیزهای خاص دیگری، پیام دیگری ظاهر شد.
«این کل چیزیه که الان دارم.»
«اوه؟» آبراکی نمی توانست احساس ناامیدی نکند. با این حال، تقریباً بلافاصله پیام دیگری ظاهر شد.
«اما برای هر عضوی از انجمن عذاب بهشتی که از تابلوی امتیازات حذف بشه، من بهتون این شانس رو می دم که 20 معجون دیگه بخرید.»
«البته معجون های مفید دیگه ای هم دارم که فعلاً هیچ جای دیگهای موجود نیست.»
ابراکی تقریباً نمی توانست به چشمانش اعتماد کند.
این معامله… خیلی خوب بود!
این بدان معنی بود که تا زمانی که او به معجون نیاز داشت، تنها کاری که باید انجام می داد این بود که یکی از بازیکنان برتر انجمن عذاب بهشتی را پیدا کند و یک بار آنها را بکشد.
این ممکن است برای انجمنهای کوچکتر سخت باشد اما برای انجمن قاتل، این چیزی نبود.
همه آنها هنوز از درون قاتل بودند و به هر حال این کاری بود که انجام میدادند.
«ممنونم. دوباره باهات تماس میگیرم.» ابراکی پاسخ خود را به سرعت ارسال کرد.
«چی شده، رئیس انجمن؟» دوستش پرسید و ابراکی لبخند زد. «بدبختی یک نفر دیگه به شانس ما تبدیل می شه. ها ها ها.»
آبراکی واقعا برای تیم متاسف شد. اگر قرار بود لیام این شانس را فقط برای تیم آنها ارائه دهد، پس داستان متفاوت بود اما او این احساس را داشت که قرار نیست به این سادگی باشد.
«اون مرد احتمالاً این پیشنهاد رو به چندتا از انجمن ها میده و همه چیز رو برعکس می کنه. هاه. من واقعاً دلم نمیخواد الان رهبر اون انجمن باشم.» او زمزمه کرد و با خودش میخندید.
«ها؟ چه خبره؟» طرف مقابل با دیدن رئیس انجمن که با خودش صحبت می کند و...
کتابهای تصادفی

