باز: تکامل آنلاین
قسمت: 226
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 226 – انفجار پتانسیل
مدان و کوسکه از نتیجه گیری سریع خودداری، و با صبر و حوصله تمام غار را از بالا تا پایین جستجو کردند.
آنها بدون تسلیم شدن هر اینچ از غار را جستجو کردند. آنها حتی دیوارهای یخی و زمین سخت یخ زده را برای جستجوی شعله حفر کردند.
با این حال، حتی پس از گذراندن مدت طولانی در داخل غار، آنها نتوانستند شعله و یا حتی هیچ سرنخی در مورد آن پیدا کنند.
بالاخره آنیا صحبت کرد. «شماها به جستجو ادامه بدید. من میرم با رئیس دهکده صحبت کنم. شاید چیزی تغییر کرده باشه؟»
سه نفر دیگر نیز سری به تایید تکان دادند. او غار را ترک کرد تا به دنبال روستای کوچکی بگردد. با این حال، به طرز عجیبی، او یک بار دیگر گم شد.
هر چقدر کوهها را گشت، نتوانست آن یورتهای کوچک، رئیس دهکده قدیمی و تعداد انگشت شمار مردم را پیدا کند.
پس از مدتی، او سرنخهای کوچک دیگری پیدا کرد، مجموعهای از ردپاها اینجا و آنجا، چوبهای باقیمانده از احتمالاً آتش پخت و پز، و نشانههایی مبنی بر اینکه برخی از مردم اخیراً در اینجا زندگی کردهاند اما دیگر آنجا نبودهاند.
آهی کشید و برگشت تا این را گزارش کند. سه نفر دیگر نیز پس از شنیدن این موضوع نگران شدند و دوباره کوهها را جستجو کردند.
با این حال، مهم نیست که چقدر زمان صرف کردند، آنها به سادگی نتوانستند هیچ سرنخی در مورد این دهکده کوچک پیدا کنند. انگار همه ناپدید شده بودند.
چند ساعت دیگر گذشت و آنها فقط با اکراه توانستند تسلیم شوند.
کوسکه زمزمه کرد: «بیاید بریم.» و گروه کوههای یخ زده را ترک کردند.
مدتی نگذشت که مدان به آرامی پرسید: «فکر میکنی کس دیگهای اون قطعه شعله رو گرفته؟»
«چی؟ غیرممکنه!» بارت دندانهایش را به هم فشار داد. آنها برای آن خیلی سخت کار کرده بودند، حتی چند سطح را از دست داده بودند. چگونه شخص دیگری میتوانست آن را به دست آورد؟
«آره. ممکن نیست.» آنیا اضافه کرد. «هیچ کس دیگهای نمیتونست اون گابلینها رو اداره کنه. بازیکنای بسیار کمی در حال حاضر توی سطح 30 هستن.»
«هومم. حرفت منطقیه.» مدان سر تکان داد.
با این حال، او ذاتاً بسیار پارانوئید بود، بنابراین نمیتوانست به تنها کسی فکر نکند که احتمالاً میتوانست شعله را قبل از آنها بگیرد.
«پس در مورد بازیکنی که در حال حاضر صدر جدول امتیازاته، چطور؟» مدان آهسته پرسید.
«اگه اون باشه، ممکنه غار رو قبل از ما پاک کرده باشه و قطعه شعله رو گرفته باشه.»
با شنیدن این همه ناگهان ساکت شدند. اگرچه آنچه مدان پیشنهاد کرد بسیار غیرممکن به نظر میرسید، اما آنها ن...
کتابهای تصادفی



