باز: تکامل آنلاین
قسمت: 239
فصل 239 – دیو سیاه
«من هنوز نمردم؟» لیام انتظار این را نداشت.
در واقع، پس از اینکه سر تا پا با آن ماده پوشیده شد، بخش کوچکی از سلامتی که قبلاً هنگام تبادل ضربات با شیطان از دست داده بود نیز شروع به پر شدن کرد.
ممکنه؟ او پوزخندی زد.
نه، مطمئناً می دانست. این احتمالاً نوعی زهر بود!
و به دلیل تمایل کامل او به انرژی نیستی، نه تنها زهر اثر نکرد، بلکه او را به طور مستقیم بهبود بخشید.
چهره سیاه و سفید لیام لبخند بزرگی را نشان می داد که و در حالی که دندان های سفیدش در پس زمینه سیاه می درخشیدند، ناخوشایند به نظر می رسید.
همه شیاطین، از جمله هونگومبرا، مات و مبهوت به نظر میرسیدند، زیرا این شخص که با ماده ی سمی سیاه پوشیده شده بود همچنان به جلو حرکت میکرد، و حالا حتی به خود زحمت فرار از شاخکهای خاردار را هم نمیداد.
این چطور ممکن بود؟ هونگومبرا از عصبانیت و خشم غرید کرد. اهریمن ناامیدانه عجله کرد تا طلسم احضار فعلی خود را به پایان برساند، به این امید که نتیجه را تغییر دهد.
مارهای قرمز کوچک ظاهر شدند، اما لیام دقیقاً به موقع در کنار او آمد تا سلامتی او را خالی کند و از بین ببرد.
بدن دیو که قبلاً از بالا تا پایین مملو از جراحات بود، مانند گوشت گندیده از پا در آمد و دیگر از دفاع ذاتی بالایی برخوردار نبود.
در پایان، هونگومبرا تنها توانست بیهوده تلاش کند تا مانع دیگری برای جلوگیری از این حملات مرگبار ایجاد کند.
اما لیام سرد به او خیره شد و هیچ فرصتی به او نداد.
او یک گلوله آتشین متراکم را جمع کرد و آن را مستقیماً بر روی دیواری که تا حدی شکل گرفته بود کوبید و آن را به میلیونها تکه تقسیم کرد.
بهطور جالبی، این تکه ها نیز مانند مگس هایی که جذب یک تله شده اند به سمت لیام پرواز کردند و به ظاهر سیاه او پیوستند...
کتابهای تصادفی

