باز: تکامل آنلاین
قسمت: 246
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 246 – کسی از قبل اینجاست؟
کم کم صدای غرش بلندتر و بلندتر شد.
«هوم...» لیام ناخودآگاه دستش را دراز کرد تا دیوار را لمس کند، به این امید که این تونل نباشد که در حال فروریختن و سقوط است.
در اینصورت او در این آشفتگی دفن میشود و به مرگی تلخ میمیرد. اگرچه این روشی شرم آور برای مردن بود، اما احتمالاً ارزش این خطر را داشت.
لیام قهقههای زد و به اطراف نگاه کرد که صدا به طور تصاعدی شروع به تقویت شدن کرد.
«این چه کوفتیه؟»
به نظر میرسید که چندین گاومیش به سمت لیام میتازند.
با این حال، او نیازی به تعجب برای مدت طولانی نداشت. یک ثانیه بعد، صدای خرخری خروشان بلند شد و انبوهی از اسکلتها در مقابل او ظاهر شدند.
آنها فقط در حدود سطح 30 تا 40 بودند اما تعداد زیاد آنها نگران کننده بود.
«این بیشتر حس آشنایی داره.» لیام پوزخندی زد و جلو رفت.
جالب اینکه، این در واقع باعث شد که او کمی بیشتر احساس آرامش کند. به جای مکانیسمهای پیچیده، او ترجیح میدهد این افراد را بگیرد و رو در رو با آنها بجنگد.
او توپ آتش را بر روی اسکلتهای ورودی قرار داد و مستقیماً به وسط مبارزه پرید. او شمشیر خود را به اطراف تاب داد، فلز تیز با برخورد به استخوانهای متراکم به صدا در آمد.
اعداد عظیم خسارت شروع به شناور شدن کردند، اما به طرز عجیبی گلوله آتشینی که او قبلاً پرتاب کرده بود آسیب زیادی وارد نکرد.
«هومم... پس شما بچهها کمی مقاومت در برابر مانا دارید... که اینطور... اما به نظر من خوبه.»
لیام پوزخندی زد و به چرخاندن شمشیر خود در اطراف ادامه داد و جلوی حملات را گرفت و دفاع کرد، اما در زمانی که فرصت داشت، حملاتی را نیز به سمتشان فرستاد.
او اصلاً در خطر به نظر نمیرسید، بلکه به نظر میرسید که در حال خوشگذرانی است. با هر حرکتی که انجام میداد، گرد و غبار و تکههای استخوان پراکند...
کتابهای تصادفی


