باز: تکامل آنلاین
قسمت: 247
فصل 247 – آلوده شدن به نیستی
«داداش، این چیه؟ یعنی ما خیلی دیر کردیم؟ لعنت بهش.» مدن از عصبانیت ناخنهایش را جوید. «وقتی دستور گرفتیم به جای افزایش سطحمون، اول این ماموریت رو تموم کنیم، میدونستم حتما مشکلی پیش اومده.»
«اگه مثل اون هیولای لعنتی لیام، توی سطح ۴۰ یا ۴۵ بودیم، میتونستیم خیلی راحت این ماموریت پادشاهی رو تموم کنیم.»
«اون مرد واسه افزایش سطحش از چی استفاده میکنه؟ ویاگرا؟ چطور تنهایی 10 سطح بالاتر از ماست؟»
«و الان هم نه تنها توی این منطقه ضعیف هستیم، بلکه رقیبت هم داریم! لعنت بهش! لعنت! لعنت بهش!»
«چرا این روزها هیچ چیز خوب پیش نمیره لعنتی!»
«اول قطعهی شعله و حالا این!» مدن در حالت عصبی بیوقفه به گپ زدن ادامه داد.
به نظر نمیرسید که به این زودی متوقف شود، بنابراین آنیا با عصبانیت او را مسخره کرد. «میتونی حرف نزنی؟» او مستقیماً گفت، لحن او به خصوص به دلیل لهجه منحصر به فردش بریده بریده بود.
مدن چشمانش را به سمت بانوی زیبای سینه صاف چرخاند. «قسم میخورم که اون فکر میکنه یه سوپر مدل یا همچین چیزیه. چرا باید بهش گوش بدم؟ کی اون رو رئیس کرده؟»
با وجود هشدار بانوی زیبای سرد، او همچنان با صدای آهسته دهانش را به سمت بارت دیوانه با موهای مدل تاج خروسیاش برد.
اما مرد دیگر بیسر و صدا دور شد و نمیخواست خود را درگیر دعوای این دو نفر کند.
خوشبختانه، کوسکه صحبت کرد و توجه همه را به خود جلب کرد. «همونطور که مدن گفت، قطعاً یه نفر دیگه اینجاست. چندتا جای پا هست و این مکان به تازگی گود شده.»
«بیاید عجله کنیم و یه نگاهی بندازیم. کسی به معجون یا آب استقامت بیشتری نیاز داره؟»
تیم به سرعت از شیطنتهای خود دست کشیدند و جدیتر شدند، هرکسی خود را برای هر چیزی که سر راهش بود آماده میکرد.
آنها به داخل سوراخ پریدند، بارت رهبری را به دست گرفت، کوسکه، مدن و آنیا او را دنبال کردند.
مدن در حالی که...
کتابهای تصادفی
