باز: تکامل آنلاین
قسمت: 249
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 249 – پاکسازی تونل
لیام سرش را تکان داد و این فکر عجیب را از ذهنش بیرون کرد و روی ارواح اطرافش تمرکز کرد. معجون مانا هنوز کار میکرد بنابراین او مشکلی نداشت.
او با تحمل احساس خارش و درد یکی پس از دیگری بطریها را مینوشید و به آرامی ارواح را پاک میکرد.
دقایقی بعد بالاخره مه پاک شد و او همچنین توانست امتیاز قابل توجهی از تجربه را به دست آورد.
همراه با جریان ثابتی از امتیازات تجربهای که دریافت میکرد، او یک بار دیگر به رسیدن به سطح بعدی نزدیک بود، نوار تجربه او تقریباً نیمه پر بود.
لیام یک بطری معجون مانا نوشید و همچنین چند توت بازیابی استقامت را خورد و یک بار دیگر به پایین رفتن از تونل ادامه داد.
«اگه کسی که اینکار رو کرده پیدا کنم، سیاه و کبودش میکنم.»
او انتظار داشت با بخش دیگری از تونل طولانی و پر پیچ و خم بیپایان روبرو شود، اما خوشبختانه اینطور نبود.
به محض چرخش به گوشه بعدی، سه غار عظیم در مقابل او ظاهر شد. و یک جوخه کامل از شوالیههای مرگ در مقابل این اتاقها نگهبانی میدادند.
لیام بلافاصله احساس بدی پیدا کرد. «اگه درست بگم، پس این بچهها باید هم مقاومت فیزیکی بالایی داشته باشن و هم مقاومت جادویی.»
او به جلو دوید و شمشیر خود را بر روی اولین شوالیه ایستاده پایین آورد و بلافاصله یک عدد آسیب رقت انگیز بر بالای مرد مرده شناور شد.
-50
سپس با دست دیگرش یک گلوله آتشین را روی همان مرده کوبید و یک بار دیگر تعداد آسیب رقت انگیز دیگری شناور شد.
-30
مدتی بود که لیام چنین اعداد بدی را ندیده بود و این باعث شده بود که هول کند. «نوچ. این یکی قراره طولانی باشه.»
اما او فرصتی برای فکر کردن در مورد آن نداشت. حالا که حضورش معلوم شده بود، مردهها در حال خزیدن به سمتش آمدند.
خب، در این مورد، شوالیههایی که تا چندی پیش روی اسبه...
کتابهای تصادفی
