باز: تکامل آنلاین
قسمت: 251
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 251 – نقشه جدید
مدن: منظورت چیه؟ چه اتفاقی داره میافته؟
کوسکه: ما نمیتونیم با اون بجنگیم. برادر بزرگ درست میگفت. اینجا سه اتاق هست. آیتم ماموریت من قطعا داخل یکی از این اتاقهاست.
کوسکه: وقتی اون کار مهاجمها رو تموم کنه یا زمانی که وقت مناسب برسه، من یه بمب گمراه کننده سمتش پرتاب میکنم و به شماها علامت میدم.
مدن: و بعد چی؟
کوسکه: و بعد برای فرار از اینجا آماده بشید. میخواستی چی بشه؟
کوسکه: در صورت امکان، شما سه نفر باید مزاحمت ایجاد کنید و هیولاهای زیادی رو به این منطقه بکشونید. در غیر این صورت، این بار این ماموریت ناموفق باقی میمونه.
سه نفری که بیرون ایستاده بودند بلافاصله ساکت و جدی شدند. نه به این دلیل که آنها نقشه را درک نکردند، بلکه به این دلیل که آن را خیلی خوب درک کردند.
کوسکه سعی میکرد از دعوای تن به تن با مردی که مدتی بود بیوقفه میجنگید، اجتناب کند.
او مطمئناً در حال حاضر بسیار خسته است و در بهترین حالت خود نیست. اما همچنان از رویارویی و درگیری اجتناب میکرد.
و کوسکه هم کم چیزی نبود! آن پسر یک کلاهبردار بود!
مخصوصاً پس از گوش دادن به تمام نصیحتها و دستورات برادر بزرگتر، او بود که حداکثر پاداش را درو کرده بود.
بنابراین هیچ کس جرأت مخالفت با این نقشه را نداشت و همه در سکوت با آن موافقت کردند.
سه نفری که بالای سر ایستاده بودند وقت را تلف نکردند و به سرعت دور شدند و خود را در موقعیتهای مناسب قرار دادند و آماده اقدام بودند.
در همین حال، کوسکه شوالیه مرگ دیگری را دید که مرده به زمین افتاد. او میدانست که وقت کافی ندارد. او یک قدم به عقب رفت و یک مورد را از موجودی خود بیرون آورد.
این یک بطری کوچک مایع زرد رنگ بود با برچسبِ… [معجون نامرئی]
کوسکه با عجله آن را خورد و سپس از گوش...
کتابهای تصادفی
