باز: تکامل آنلاین
قسمت: 256
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 256 – عواقب سنگین
چند ثانیه بعد…
جسم لیام در قبرستان ظاهر شد. او کمی گیج به نظر می رسید زیرا فکر می کرد 5 ثانیه دیگر تا زنده شدن مجدد زمان دارد اما او حالا در اینجا بود؟
«لعنتی. این مهم نیست. من چی از دست دادم؟»
به نظر نمی رسید در اطراف او هیچ مهاجم یا هیچ جانور دیگری باشد.
قبرستان خلوت و خالی بود، بنابراین او با عجله صفحه وضعیت خود را باز کرد تا نگاهی به همه چیز بیاندازد و خسارات خود را بسنجد.
با این حال، لحظه بعدی… ناگهان چیزی جلوی او معلق شد، قبل از اینکه شروع به افتادن روی زمین کند.
بنگ! قلب لیام وقتی متوجه شد محکم تپید که چیست و با عجله جلو رفت تا آن را با عجله بگیرد.
تخم لونا به تنهایی از فهرست موجودی بیرون آمده بود. نزدیک بود به زمین بیفتد اما خوشبختانه لیام به جلو رسید و قبل از اینکه دیر شود آن را گرفت.
اما این اصلا او را خوشحال نکرد. در عوض احساس بسیار بدی داشت.
او به تخم بنفش تیره با یک لکه سفید روی آن نگاه کرد که ناگهان شروع به کمرنگتر شدن کرد. لکه سفید به سرعت در حال رشد و بزرگ شدن بود.
تخم به وضوح در دستانش تکان می خورد.
لیام شروع به وحشت کرد. او می خواست فکر کند که مرگ او ممکن است کاری انجام داده باشد، شاید به عنوان یک کاتالیزور عمل کرده و روند تکامل لونا را سرعت بخشیده است.
او می خواست امیدوار باشد که این احتمالاً چیز خوبی است که از مرگ او حاصل شده است. نفسش را حبس کرد و منتظر بود تا امیدش محقق شود.
اما در ثانیه بعد، تخمی که به سرعت در حال سفید شدن بود، ناگهان از لرزش باز ایستاد.
پوسته آن که تقریباً به رنگ سفید کریستالی خالص درآمده بود، اکنون شروع کرد به سیاه شدن و رنگ آن سیاه و سفید شده بود.
اگر رنگ پوسته او سفید بود، به این معنی بود که او سالم است و تکامل او در جهت درست پیش می رود.
حداقل این درک تقریبی او بود. پس رنگ مشکی چه؟
لیام هنوز نمیدانست چه اتفاقی دارد میافتد، اما احساس میکر...
کتابهای تصادفی

