باز: تکامل آنلاین
قسمت: 269
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 269 – دشمنان قدیمی دوستان جدید
لیام به دو زن روبرویش نگاه کرد و هر دو مات و مبهوت به او خیره شدند. در واقع، او نیمه مطمئن بود که آنها او را به عنوان یک ادم احمق تصور میکردند.
چگونه یک بازی میتواند بر زندگی واقعی تأثیر بگذارد؟ چنین چیزی قابل تصور نبود! این چیزهای تخیلی و فانتزی بود، مثل به حقیقت پیوستن یک رویا.
اما به طور غیر منتظره، به نظر میرسید که آنها او را باور دارند؟ حداقل عکس العمل های آنها اینگونه بود.
«پس... یعنی ری رو میشه با چیزی درست درمان کرد؟ این دنیا جادو، گیاهها، اکسیرها، و اژدها دارا، چیزی باید بتونه برادر من رو درمان کنه درسته؟» الکس با نگرانی پرسید.
در واقع، هر دوی آنها این احساس را داشتند که بازی چندان ساده نیست، اما تا زمانی که لیام آن را با صدای بلند نگفت، جرات نداشتند به این موضوع فکر کنند.
زیرا اگر آنچه در داخل بازی اتفاق میافتد را بتوان بیرون آورد... آنگاه... عواقب آن واقعاً غیرقابل تصور بود!
«من هم همینطور فکر میکنم.» لیام سری تکون داد. «باید نوعی درمان وجود داشته باشه. اگه الان نباشه، بعدا هست.»
«و درضمن، به عنوان یه کشیش، اگه سطح میا به اندازه کافی بالا باشه یا شاید با یک کتاب مهارت خاص، بتونه برادر تو رو درمان کنه.»
«میدونم که گفتم در حال حاضر راهی ندارم، اما تمام تلاشم رو میکنم تا یکی پیدا کنم. نمیخوام احساسات سختی بین ما وجود داشته باشه.»
«ما قبلاً با هم دشمن بودیم، بنابراین کاری که شما انجام دادید رو تلافی کردم، اما الان که توی یه تیم هستیم، صمیمانه تمام تلاشم رو برای شفای برادرتون انجام میدم.»
«بزارید اطلاعاتی که در حال حاضر دارم رو بهتون بگم.»
«من فکر میکنم وقتی بازیکنی داخل بازی میمیره، روح شخص کمی خورده میشه. بنابراین هر چه بیشتر بمیره، ضعیفتر ...
کتابهای تصادفی


