باز: تکامل آنلاین
قسمت: 276
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل 276 – همسر یا دختر؟
«لعنتی.» لیام عصبی شد. این دیگر چیست؟ یا من فقط بیش از حد دارم فکر می کنم؟
مکث کرد به این امید که حرکت متوقف شود یا شاید چیزی را اشتباه فهمیده باشد، اما به نظر می رسید طرف مقابل اشاره او را نفهمید.
هنوز پایی بود که پاهایش را بالا و پایین میمالید، حتی بالاتر میرفت، انگار میخواستند جرعت او را امتحان کنند، میخواستند لو بروند یا حداقل از هیجان آن لذت ببرند.
چشمان لیام از شوک گشاد شد. این پیشرفت جدید چه بود؟ از بین این سه نفر چه کسی این مزخرفات را انجام می داد؟
آیا کار همسر بی حوصله بود؟
یا کار دختر؟
یا شاید... یک فکر ترسناک به ذهن لیام خطور کرد که آیا این خود ارباب بود؟
در حالی که انگشتانش اندکی میلرزیدند و چشمانش از این فکر تکان میخورد، تکه گوشت را از دستش انداخت.
نه. نه. زاویه اشتباه بود. او به سرعت آرام شد. یا کار زن بود یا دختر!
برای تأیید سوء ظن خود، کمی به بالا نگاه کرد، اما متوجه شد که همسر ارباب به طرز شیطنت آمیزی با درخششی فریبنده در چشمانش به او پوزخند می زند.
پس او بود…
لیام به سرعت موقعیتش را تنظیم کرد و از آنجا دور شد و تکه ای گوشت را به دهانش فرو برد و طوری رفتار کرد که انگار سرفه می کند.
و احساس کرد که پاها او را ترک می کنند.
خدا را شکر. از درون آهی از روی آسودگی کشید، انگار که از یک فاجعه بزرگ دوری کرده بود و می خواست دوباره موضوع را مطرح کند که ناگهان…
لعنتی! یک بار دیگر پایی گرم بود که او را از نزدیک می مالید، انگشتان کوچک پا به اطراف می چرخیدند و دایره ای حرکت میکردند.
این بار، لیام میدانست که نمیتواند همسرش باشد، زیرا او کمی از او دور شده است. با این حال ... در مورد دختر ... نمی تواند او باشد، درست است؟
او ...
کتابهای تصادفی
