فصل 294 – مه سیاه

بوهای غلیظی به بینی لیام حمله کرد و او احساس کرد که تازه یک فنجان پر از قهوه خوب نوشیده است. او احساس نشاط می کرد.

درست مثل بقیه، او نیز بوی تند را در هوا استشمام کرد، اما احساس گرمی که در زیر این بو وجود داشت، آن اثر را از بین برد.

»رسیدیم؟» لیام پوزخندی زد و به اطراف نگاه کرد. وجود نیستی نشانه خوبی بود. این بدان معنی است که ماموریت از قبل به نفع او خواهد بود.

مکان‌های زیادی در شیون با انرژی زیرین غنی وجود نداشت، بنابراین او فقط می‌توانست این مزیت را در مناطق انتخابی داشته باشد.

او به سرعت صفحه وضعیت خود را باز کرد تا به ماموریت نگاهی بیندازد.

[ماموریت پادشاهی – در روستای جکوجا تحقیق کنید و دریابید که چرا ساکنان بیمار می شوند.]

[پاداش – اجازه از پادشاه برای راه اندازی املاک شما]

»پس این همون روستاست؟» لیام نقشه را باز کرد و دید که آنها در واقع چند روستا با روستای جکوجا فاصله دارند.

آنها در واقع به مکان دقیق خود نرسیده بودند.

با این حال، هر بیماری یا طلسمی که بر روستای جکوجا تأثیر می‌گذاشت، به وضوح این روستا را نیز تحت تأثیر قرار داده و تا اینجا گسترش یافته است.

»اینجا مکان ماموریتمونه؟» میا پرسید.

»آره. اینطور بنظر میاد.» لیام در حالی که همزمان با انگشتانش روی هوای مقابلش ضربه می زد پاسخ داد.

او یک دسته معجون و سایر مواد مصرفی را بیرون آورد و به همه تحویل داد.

بقیه به خوبی خودشان را آماده کردند، همانطور که لیام به آنها در مورد دشواری ماموریت هشدار می‌‌داد.

ماموریت پادشاهی نباید ساده گرفته شود! این درسی بود که او به سختی آموخته بود!

چند دقیقه طول کشید، گروه با احتیاط وارد دهکده کوچک شد.

احتمالا زمانی پر از زندگی بود و مردم در آن زندگی می کردند، اما اکنون بوی مرگ و بیماری می داد.

»عوووو! این چیه؟» می‌می خیلی نزدیک...