باز: تکامل آنلاین
قسمت: 309
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۰۹: کافی نیست
در همین حین در میدان جنگ…
انفجار. انفجار. انفجار. انفجار.
لیام امواجی را پس از امواج گلوله به سوی سربازان ان پی سی ورودی فرستاد.
گلولهها با سرعت چند برابر سرعت صوت در هوا تکه تکه شدند و صداهای بلندی را که انگار زنده هستند پشت سر گذاشتند.
ان پی سیها نیز نتوانستند آنها را به درستی مسدود کنند و چندین ضربه به خصوص سواره نظام آنها که کاملاً درمانده بودند، دریافت کردند.
همه کسانی که فقط یک ثانیه پیش از این ان پی سیهای قوی و محکم وحشت کردند، این را دیدند و بلافاصله خوشحال شدند.
آنها که فکر میکردند حریفان شکست ناپذیری هستند، اما اکنون چندان ترسناک به نظر نمیرسیدند.
«رئیس، بپرم داخل؟» شین شو تبر بزرگش را تکان داد و در انتظار پرسید.
«لیام، من میخوام دنبال یکی از ژنرالها برم.» شن یو فریاد زد.
«آخرین باری که تونستم یکی رو افسون کنم، پس باید این بار هم بتونم از افسون کردن استفاده کنم. مطمئنم.»
میمی پرسید: «برادر، از کنارهها وارد بشم؟»
آنها هیجان داشتند که حالا وارد عمل شوند. همه با هیجان شروع به بحث در مورد استراتژیهای بعدی کردند و لیام بهطرز عجیبی ساکت ماند.
شاید دیگران ندانند اما او به خوبی میدانست که ان پی سیها هرگز نمیتوانند به این راحتی شکست بخورند.
گلولههای نیستی برای سربازان ان پی سی یک غافلگیری غیرمنتظره بود و به همین دلیل، آنها تا حد زیادی دست و پا زدند.
اما به زودی، در عرض چند ثانیه، آنها بهسرعت شرایط خود را تثبیت کردند و به آرایش جنگی خود بازگشتند.
لیام حداکثر فقط یک چهارم از سلامتی آنها را از بین برده بود و با حمله به سواره نظام آنها، حرکت آنها را متوقف کرده بود.
اما این برای ایجاد یک فرورفتگی در تعداد واقعی آنها کافی نبود.
آنها به سادگی از روی اسبها پریدند و با قدمهای رعد و برقی شروع به حرکت به جلو کردند و آ...
کتابهای تصادفی
