باز: تکامل آنلاین
قسمت: 310
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۱۰: اونا اینجا هستن
«لیام. هاه، ما… اشتباه کردیم. این کافی نیست. ما باختیم.»
لیام رفت تا به او کمک کند تا با سه ژنرال الف تاریکی مقابله کند.
«ما میتونیم به این سه نفر رسیدگی کنیم، اما هفت تای دیگه چطور؟ لیام، ما باید بریم بیرون و الکس رو پیدا کنیم.» او به لیام اصرار کرد.
«این شیاطین برای مدتی حواسشون رو پرت میکنن. در غیر این صورت دیگه فرصتی نداریم. من ازت خواهش میکنم.»
با این حال، بهطرز دردناکی واضح بود که سخنان او مورد توجه لیام واقع نشده است، زیرا میا میدید که آن شخص فقط به زدن گلولهها یکی پس از دیگری ادامه میدهد.
او به میا پاسخی نداد و بدون استراحت یا حتی یک ثانیه توقف به حملات خود ادامه داد.
لیام مصمم به نظر میرسید که حداکثر آسیبی را که ممکن است وارد کند.
دیدن او که از درخواستهای پرشور میا و التماسهای ناخوشایند او آشفته نشده بود، فقط میا را ناامیدتر کرد.
او ناگهان بهسمت الفهای تاریکی در همان حوالی دوید و تمام خشم خود را بر آنها فرو برد. او آنها را با انتهای نوک تیز عصایش تکه تکه کرد.
اما این برای راضی کردن او کافی نبود. او میخواست بیرون برود و تصمیم گرفت از مهارتی که مدتی بود پس انداز کرده بود استفاده کند.
[مجازات آسمانی] او با صدای بلند فریاد زد و صدها نیزه سه شاخه درخشان و خیره کننده ناگهان بدون هیچ هشداری در بالای میدان جنگ ظاهر شدند.
به نظر میرسد نیزههای سه شاخه غبار سیاه اطراف خود را پاک میکنند یا بهتر است بگوییم مه سیاه نمیتواند به آنها نزدیک شود.
آنها هالهای ناب و الهی را بیرون دادند که در عین حال وحشتناک و آرام بخش بود.
این نیزههای الهی برای ثانیهای در هوا ماندند، اما لحظه بعد، بدون هیچ هشداری ناگهان فرود آمدند.
آنها در بدن همه افرادی که در میدان جنگ ایستاده بودند، چه دوست و چه دشمن فرو رفتند.
گرررررر! گررررررر! گرررررررر!
چندین فریاد فوراً با صدای بلند در اطراف منعکس شد زیرا هم شیاطین و هم الفهای تاریکی بهشدت مستعد حملات الهی بودند.
میا در عجله و ناامیدی خود این ...
کتابهای تصادفی

