باز: تکامل آنلاین
قسمت: 320
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۲۰: خب که چی؟
«گرررر!»
الف تاریکی تقلا کرد، رگهای پیشانیاش از عصبانیت داشت میترکید.
در واقع، او آنقدرها از لجن سیاه و لزج قیر تند چسبیده روی بدنش ناراحت نبود.
اما فکر کردن به اینکه کسی برای او برنامهریزی کرده، استراتژی کرده و با او بازی کرده است، درست طوری که او با طعمهاش بازی میکند، او را هیجانزده میکرد.
چنین چیزی برای هر کسی به شدت تحقیرآمیز بود، مخصوصاً برای او.
با این حال، متأسفانه، این تازه آغاز بود.
الف تاریکی به زودی متوجه شد که قیر پخش شده روی بدنش به همان اندازه تحریک کننده است.
لجن مانع از ورود مجدد او به اختفا و ناپدید شدنش از دید حریف میشد.
این روش مورد علاقه الفتاریکیها برای حمله بود.
او دوست داشت دشمنش را به وحشت بیاندازد و قبل از اینکه وارد زمین شود و از کشتن آنها لذت ببرد، حداکثر فشار روحی را به آنها وارد کند.
اما اکنون او قادر به انجام این کار نبود.
«گرررررر!»
الف تاریکی با عصبانیت فریاد زد و به سمت لیام که از قبل فاصله زیادی بین خودش و او گذاشته بود دوید.
فقط یک احمق میتواند در نبرد نزدیک با یک قاتل بجنگد، آن هم یک قاتل سطح بالاتر.
اما از نحوه عملکرد الف تاریکی به نظر میرسید که هر چقدر هم که لیام بین آنها فاصله بگذارد، هرگز کافی نخواهد بود.
او به سمت لیام هجوم برد، انگار که قصد دارد او را به یک میلیون تکه تقسیم کند.
اما پس از طی چند قدم، چهره الف تاریکی بار دیگر تغییر کرد و چندین درجه تیرهتر و پیچخوردهتر شد.
او سرانجام متوجه شد که اختفای او تنها چیزی نیست که تحت تأثیر قرار گرفته است. سرعتش هم آنطور که باید تند نبود!
مخصوصاً برای یک قاتل، توانایی ناپدید شدن از بینایی و سرعت، چابکی و واکنشهای او مانند دو پای او بود.
لیام با یک ترفند هر دو پایش را بریده بود و او را زمین زده بود.
حالا او چگونه میتواند با تمام تواناییهایش مبارزه کند؟
الف تاریکی از جنون دیوانهوار زوزه کشید.
لیام نیز این فرصت را از دست نداد و به رگبار بستن الفتاریکی با ...
کتابهای تصادفی

