باز: تکامل آنلاین
قسمت: 321
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۲۱: مقابله تکبهتک با رئیس؟!
الف تاریکی قاتل غرید و چیزی بیرون آورد.
او آن را در دهانش فرو کرد و سپس یک بار دیگر چیز دیگری بیرون آورد.
لحظهای بعد، قبل از اینکه لیام بتواند واکنشی نشان دهد یا کاری انجام دهد، ناگهان یک غبار سیاه غلیظ منطقه را فرا گرفت.
با رها شدن مه سیاه غلیظ، بقیه احساس کردند بدنشان میلرزد. حتی الکس به وضوح میلرزید.
در میان این مه سیاه شوم، الف تاریکی به تنهایی لبخند عجیبی بر لب داشت.
همه این را دیدند و امید اندکی که پس از دیدن لیام باقیمانده بود نیز اکنون از بین رفته بود.
آنها میتوانستند بفهمند که الفتاریکی نوعی طلسم مخفی را فعال کرده است. با این... سرنوشت آنها قرار بود چگونه شود؟
با دیدن ترس در چهره همه، پوزخند الف بیشتر شد و او با اطمینان ضدحملهی خود را شروع کرد.
اما هنوز چیز عجیبی در این وضعیت وجود داشت که او را آزار میداد. به نظر میرسید که همه تحت تأثیر قرار گرفتهاند. با این حال، به طرز عجیبی، لیام به تنهایی هنوز آرام و ثابت به نظر میرسید.
به نظر میرسید که مه سیاه اصلاً روی او تأثیری نداشته است و الف حس بدی داشت.
او نگاه کرد که چهره حریفش از تنش به شوک و سپس به شادی تبدیل شد؟
«بیاید بیرون!» لیام تقریباً به محض اینکه مه سیاه پخش شد و درخشش عجیبی در چهره الفتاریکی ظاهر شد، با صدای بلند فریاد زد.
لحظهی بعد، همه با تماشای گروه کوچکی از مرغها و خرگوشها که از جایی ظاهر شدند کاملاً شوکه شدند.
قبل از اینکه آنها بتوانند این جنبه را هضم کنند، دو گولم غولپیکر نیز از ناکجاآباد ظاهر شدند.
لیام تصمیم گرفت واقعاً همه چیزش را رو کند. این نبرد ارزشش را داشت.
گولمها فقط مقداری سلامتی داشتند زیرا هنوز به طور کامل از نبرد قبلی بهبود نیافته بودند.
اما این مطمئناً بیش از اندازه کافی بود. به هر حال، لیام در حال حاضر تنها در برابر یک حریف قرار داشت.
لیام پس از فرمان دادن به گولم دفاعی برای برپایی سد مانا و نگهبانی از الکس و گروه مصدومان دیگر، این فرصت گرانبها...
کتابهای تصادفی

