باز: تکامل آنلاین
قسمت: 323
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۲۳: عزیزم؟!
«الان که در موردش فکر میکنم... هاهاها... من باید کار همتون رو یه سره کنم!
شما حشرات موذی جرئت کردید از من فرار کنید، اینطور نیست؟»
«پس، اول به حساب کی برسم؟»
«هوم... هوم... هوم…»
الف با شرارت نیشخند زد و خنجرش را لیسید.
او سپس شروع به قدم زدن در اطراف همهی آنها کرد و فرد خوششانسی را که طعمهی بعدی او بود، نگاه و انتخاب کرد.
همه آنها را کشید و در یک ردیف روبهروی خود قرار داد.
در بین ۷ عضو باقیمانده گروه، یک مرد جوان ظاهراً هم سن و سال لیام و همچنین مانند خود قبلیاش ضعیف بود.
او بود که بیشتر از همه میلرزید.
الف تاریکی او را که لگد میزد و با ضعف فریاد میکشید از گردن گرفت.
خنجرش را گرفت و با یک حرکت سریع گلویش را پاره کرد... نه، میخواست او را بکشد اما ایستاد.
تیغه پوست را سوراخ کرد و خونش چکید، اما الف فرد را دست نخورده رها کرد.
«هاهاها. من تو رو برای بعداً نگه میدارم. من اول با این انسانی که جرئت کرد به من صدمه بزنه شروع میکنم.»
الف تاریکی خونی را که از پیشانیش میچکید پاک کرد و لیسید و توجهش را به لیام معطوف کرد!
قلب الکس دوباره ایستاد.
نه نه. نه. از درون جیغ میکشید، اما در ظاهر هیچ واکنشی نشان نمیداد.
او واکنشی نشان نمیداد چون این فقط الف را تشویق میکرد تا کارهای بیشتری انجام دهد و به طور خاص لیام را هدف قرار دهد.
با این حال، سکوت او نیز چیزی را تغییر نداد.
الف تاریکی پوزخندی زد و به سمت لیام رفت و خنجر را نزدیک گلویش نگه داشت.
سپس آن را بلند کرد و قصد داشت آن را در پشت لیام فرو کند، درست مثل کاری که چندین بار برای الکس انجام داده بود
اما در آخ...
برای خواندن نسخهی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید.
درحال حاضر میتوانید کتاب باز: تکامل آنلاین را بهصورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید.
بعد از یکماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال میشود.
کتابهای تصادفی

