فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 323

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات
فصل ۳۲۳: عزیزم؟! «الان که در موردش فکر می­کنم... هاهاها... من باید کار همتون رو یه سره کنم! شما حشرات موذی جرئت کردید از من فرار کنید، اینطور نیست؟» «پس، اول به حساب کی برسم؟» «هوم... هوم... هوم…» الف با شرارت نیشخند زد و خنجرش را لیسید. او سپس شروع به قدم زدن در اطراف همه­ی آنها کرد و فرد خوش­شانسی را که طعمه­ی بعدی او بود، نگاه و انتخاب کرد. همه آنها را کشید و در یک ردیف روبه­روی خود قرار داد. در بین ۷ عضو باقی­مانده گروه، یک مرد جوان ظاهراً هم سن و سال لیام و همچنین مانند خود قبلی‌اش ضعیف بود. او بود که بیشتر از همه می­لرزید. الف‌ تاریکی او را که لگد می­زد و با ضعف فریاد می‌کشید از گردن گرفت. خنجرش را گرفت و با یک حرکت سریع گلویش را پاره کرد... نه، می­خواست او را بکشد اما ایستاد. تیغه پوست را سوراخ کرد و خونش چکید، اما الف فرد را دست نخورده رها کرد. «هاهاها. من تو رو برای بعداً نگه می‌دارم. من اول با این انسانی که جرئت کرد به من صدمه بزنه شروع می‌کنم.» الف ‌تاریکی خونی را که از پیشانیش می‌چکید پاک کرد و لیسید و توجهش را به لیام معطوف کرد! قلب الکس دوباره ایستاد. نه نه. نه. از درون جیغ می‌کشید، اما در ظاهر هیچ واکنشی نشان نمی‌داد. او واکنشی نشان نمی‌داد چون این فقط الف را تشویق می­کرد تا کارهای بیشتری انجام دهد و به طور خاص لیام را هدف قرار دهد. با این حال، سکوت او نیز چیزی را تغییر نداد. الف ‌تاریکی پوزخندی زد و به سمت لیام رفت و خنجر را نزدیک گلویش نگه داشت. سپس آن را بلند کرد و قصد داشت آن را در پشت لیام فرو کند، درست مثل کاری که چندین بار برای الکس انجام داده بود اما در آخ...
برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی