فصل ۳۴۱ – گرگینه ‌شاه

بعد از رئیس گرگینه خاکستری و رئیس گرگ قرمز، رئیس بعدی یک گرگینه بزرگ با خز سیاه و سفید بود.

با این حال، ظاهر این گرگ به طور مشهودی با دو رئیس دیگر متفاوت بود.

فیزیک بسیار قوی و عضلانی داشت و حتی از دو گرگ قبلی بزرگ‌تر بود.

غرش!

گرگینه به سمت گروه حرکت کرد و الکس خود را برای حمله آماده کرد، اما در کمال تعجب، دِرِک برای اولین بار او سد راهش شد.

«من این کار رو انجام می‌دم.»

الکس بلافاصله عقب کشید و در این مورد با او دعوا نکرد.

همه با همه‌ی رئیس‌های این سیاه‌چال آشنا بودند و الکس هم تخصص این رئیس را می‌دانست.

این رئیس عمدتاً آزمایشی برای توانایی‌های تانک اصلی بود.

و بین آن دو…

الکس قصد نداشت تکنیک‌های خود را با دِرِک مقایسه کند. آن‌ها هر دو به روش خود قوی بودند و مزایا و معایب خود را داشتند.

با این حال، الکس باز هم به سرعت به درک رضایت داد و به او اجازه داد که در این مورد رهبری کند.

این به دلیل یک چیز کاملاً متفاوت بود، تجهیزاتی که درک پوشیده بود!

الکس جزئیات را نمی‌دانست، اما از مشاهده نبردها تا کنون، مطمئن بود که هرچه درک پوشیده است در مقایسه با وسایل خودش قطعاً در سطح دیگری قرار دارد.

و علاوه بر این، هر آیتمی که درک داشت یک رتبه طلایی و بالاتر از یک آیتم منحصر به فرد بود!

بنابراین اگر در در این نبرد رهبری می‌کرد، همه چیز به آرامی پیش می‌رفت. الکس کمی مغرور بود، اما همیشه یک بازیکن تیمی بود.

بنابراین او بی‌سروصدا عقب رفت و به دِرِک اجازه داد تا به تنهایی با این رئیس مقابله کند، در حالی که او به مهاجمین کمک می کرد و شمشیر خود را به سمت گرگ چپ و راست می‌چرخاند.

گرگینه سیاه عضلانی نه تنها قدرت مضحکی داشت بلکه مقاومت دفاعی و جادویی بالایی نیز داشت.

بنابراین حملات همه در مقایسه با خروجی معمول آن‌ها فقط ۳۰٪ کارآمد بود.

دِرِک هم کارش آسان نبود. با هر حمله‌ای که مانعش می‌شد، بدن و سپر و محافظ سینه‌اش می لرزید.

او فقط به سختی مقابله می‌کرد. قدرت گرگینه واقعا ستودنی بود و الگوی حمله آن نیز عجیب بود که پیش بینی ح...