باز: تکامل آنلاین
قسمت: 342
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۴۲ – رییس بزرگ در مقابل رئیس بزرگ
با دیدن رئیس بزرگ گرگینهشاه، همه عصبی شدند. این آخرین مانع در این سیاهچال بود.
اما همین هیولا نیز عامل کابوس هر بازیکن و دلیلی بود که این سیاهچال همچنان تسخیر نشده بود.
با توجه به این... آنها می توانند این یکی را نیز مانند دیگران شکست دهند؟
یعنی آنها اولین کسانی خواهند شد که این سیاهچال را فتح میکنند و به این دستاورد میرسند؟
از لحاظ تئوری، این یک طرح بسیار خوب بود، زیرا این باعث میشود که تک تک کله گندههای انجمنها و بازیکنانی که در حال حاضر در بازی هستند، به آنها نگاه کنند.
این یک بلیط آسان و سریع برای شهرت بود.
اما از سوی دیگر، دشواری آن نیز بسیار بدتر بود.
اطلاعات در مورد این رئیس خاص کمیاب نبود. در واقع همه به خوبی از حرکات آن و اینکه چه چیزی آن را مرگبار و غیرممکن میکرد، آگاه بودند.
و با این حال هیچ کس نتوانسته بود آن را حتی یک بار شکست دهد. این به این دلیل بود که آنها به سادگی نمیدانستند چگونه.
همه با عصبانیت به گرگینهشاهی که از بالا به آنها نگاه میکرد، نگاه میکردند طوری که انگار مورچههای سادهای هستند که ناگهان لیام از جا پرید تا جلو بایستد.
چی؟ رئیس بزرگ بالاخره قرار بود بجنگد؟
اما آیا این کافی بود؟
حتی پس از دیدن لیام، هیچ کس احساس بهتری نداشت. میمی و شنیو با نگرانی به لیام نگاه کردند.
میا و الکس با کنجکاوی لیام را تماشا میکردند که چگونه میخواهد با این رئیس مقابله کند.
دیگران، از جمله شینسو نیز کنجکاو به نظر میرسیدند، اما در عین حال عصبی بودند.
تنها دو موجود در آن مکان به لیام، لونا و دِرِک ایمان مطلق داشتند.
در حالی که دِرِک خود را از نظر ذهنی آماده میکرد تا در صورت نیاز به لیام کمک کند، لونا از قبل به گرگینهشاه خیره شده بود، انگار کوهی از گنج درخشان است که منتظر اوست.
در میان این گروه، گرگینهشاه ناگهان سرش را بلند کرد و زوزهای رعدآلود دیگر کشید.
فوراً، چهار نیزه نقرهای انرژی در اطراف جانور جمع شد و به توپهای سفید کوچک تبدیل شد و این توپهای سفید در درون جانور فرو رفت.
درخشش نقرهای قبلی خز گرگینه اکنون به طلایی درخشان تبدیل شد در حالی که موجود حتی بیشتر خیره شد.
نه فقط این، بلکه تمام بدنش در نوعی هاله قرمز مایل به سیاه پوشیده شده بود.
و یک جفت خنجر در دستش ظاهر شد.
اووووووو!
سپس ج...
کتابهای تصادفی

