فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 346

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۳۴۶ - بیایید هدف والا‌تری داشته باشیم

«آلو؟»

لیام نیشخندی زد و نگاهی به لونا انداخت که خیلی نزدیک بود می‌می اسمش را نارنگی یا سیب بگذارند.

«می‌تونی وضعیتش رو بررسی کنی؟»

«اوه! یادم رفته بود.»

می‌می سریع رابط سیستم خود را باز کرد.

«چی می‌گه؟»

می‌می بینی‌اش را فشرد که انگار نمی‌دانست چه بگوید.

«برادر، سطح ۱۵ است اما…»

«اما؟»

حالا لیام کنجکاو شده بود. فقط از آن‌جایی که می‌می توانست آن را به این سرعت و به راحتی اهلی کند، می‌توانست بفهمد که این جانور آن‌قدرها هم ساده نیست.

همچنین این احتمال وجود داشت که خوک خانواده گو بار اول رام را به درستی انجام نداده باشد.

اما شانس این اتفاق واقعا کمتر بود. حتی آن احمق هم نمی‌تونست این‌قدر خراب کاری کند‌

به هر حال، این فقط یک کلمه کلیدی سیستمی بود.

او دید که دختر به طور جدی به ضربه زدن روی صفحه ادامه می دهد و دوباره پرسید:«زیاد نگران نباش. فقط هرچی نشون می‌ده رو بگو.»

«آه. فقط علامت سوال هست این‌جا چیزی نوشته نشده هم برای نوع و هم درجه.»

پوزخند لیام گشاد شد. او اکنون بیشتر سرگرم شده بود.

اگرچه علامت سوال ممکن است لزوماً به این معنی نباشد که پلنگ یک جانور درجه آسمانی مانند لونا یا حتی یک جانور درجه یک افسانه‌ای است، اما احتمال قوی‌تر بودن آن از حیوانات خانگی معمولی یا سطح متوسط وجود دارد.

آیا آن‌ها چیز ارزشمند دیگری را از خانواده گو گرفتند بدون این‌که اصلاً بدانند؟

«هاه.»

لیام سرش را تکان داد و سپس دستی به دختر زد و پیشانی او را بوسید.

«کارت خوب بود.»

به طرز ماهرانه‌ای در پشت این لبخند سرگرم کننده، خشم بسیار نازکی پنهان شده بود. برق سردی در چشمانش ظاهر شد و ناپدید شد.

لیام از قبل می‌دانست که اتفاقی که افتاده واقعاً به این سادگی نیست.

در واقع، با انجام این کار، او قبلاً مجموعه‌ای از رویدادها را به راه انداخته بود که اکنون باید با آن‌ها روبرو شود.

به زودی تمام خانواده گو به دنبال او و انجمنش خواهند بود.

مهم نیست که آن‌ها چه کاری انجام می‌دهند، تا زمانی که یکی از آن‌ها نابود نشود، این ماجرا هرگز تمام نخواهد شد.

و این همان چیزی بود که لیام می‌خواست. جدول زمانی کمی تغییر می‌کرد و او نمی‌خواست دشمنی قدیمی خود را برای مدت طولانی به تعویق بیندازد.

لحظه‌ای که او به سطح ۵۰ رسید، قرار بود همه جهنم‌ها را آزاد کند.

و کاری که او در حال حاضر انجام می‌داد، پایه آن را تشکیل می‌داد.

«باشه بیاید بریم. زمان اجرای سیاه‌چال بعدیه.»

«ما باید تا فرصتش هست به حرکت ادامه دهیم. تا پایان روز، ده‌ها بازیکن برای پیوستن به انجمن ما صف می‌کشن.»

«بیایید این کار رو انجام بدیم و این هدف رو محقق کنیم.»

دیدن فردی که همیشه ساکت و تودار بود و حالا این‌گونه کلمات تشویق کننده را به زبان می آورد، باید عجیب می‌بود.

با این حال، همه احساس مورمور شدن کردند و گروه کاملاً پرانرژی به نظر می‌رسید.

آن‌ها مدت زیادی درنگ نکردند و مدت کوتاهی پس از مرتب کردن غارت منطقه را ترک کردن...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی