فصل ۳۵۱ - زمان آغاز استخدام انجمن لیام با صدای خواهرش از خواب بیدار شد. «همتون اینقد زود برگشتین؟» خمیازه بزرگی از دهانش فرار کرد. «زود؟ داداش!» می‌‌می‌ ‌خندید و هر دو دستش را روی ران پایش گذاشت. «ما ۱۰ ساعت برای به دست آوردن این دستاورد تلاش کردیم! اونوقت تو داری می‌گی زود برگشتیم؟ در مورد چی حرف می‌زنی؟» «۱۰ ساعت هاه...» لیام با دیدن گروهی از مردم که اطرافش جمع شده‌اند، به طرز ناخوشایندی گلویش را صاف کرد. او با سر و صورتی که به آن چمن چسبیده بود به نظر به خوبی استراحت کرده بود. هر کس او را دید فقط به یک نگاه نیاز داشت تا حدس بزند که او چه کار کرده است. در حالی که بقیه گروه به‌طور خستگی‌ناپذیری سخت کار می‌کردند، مبارزه می‌کردند، بارها به مرگ خیره می‌شدند و در نهایت راهشان را برای پایان دادن به سیاه‌چال برای به دست آوردن اولین دستاورد باشکوه خود پاک می‌کردند، این مرد خواب بود. هر کس دیگری ممکن است از این واقعیت آگاه باشد، اما لیام فقط بی‌شرمانه پوزخند زد. «بد نیست. بچه‌ها واقعا این کار رو به این زودی انجام دادین؟ انتظار داشتم همه شما حداقل یک روز وقت بذارین.» لیام می‌خندید، اما همه می‌دانستند که او شوخی نمی‌کند. دشواری سیاه‌چال «معبد صخره» به خیلی زیاد بود. این سیاه‌چال دارای مهاجمین با ویژگی‌های زمینی قوی، نخبه‌های نیرومند و در آخر، یک رئیس دیوانه خشمگین، گرول سنگ‌‌انداز بود. او بزرگترین مشکل در سیاه‌چال بود. او حمله‌ای به نام بارش سنگی داشت که سنگ‌های متراکم بزرگی از آسمان بارید. این حمله بازیکنان را ملزم به رعایت سایه‌های روی زمین و حرکت متناسب با آن می‌کرد. در تئوری، ممکن است ساده به نظر برسد، اما هنگام انجام آن، حمله جهنمی و نابخشودنی بود. با این وجود، در حال حاضر حتی یک نفر از انجام این سیاه‌چال پشیمان نبود. این به این دلیل بود که سیاه‌چال به همان اندازه که سخت بود، پر ارزش بود. اگرچه مکانیسم‌‌های سیاه‌چال تمایل داشتند محدودیت‌های بازیکنان را آزمایش کنند، بیشتر پاداش‌ها مواد اولیه گرانبها، کتاب‌های مهارت و کتاب‌های دستور‌العمل بودند. به‌ویژه از این سیاه‌چال می‌توان مقدار زیادی گیاه و سنگ معدنی به دست آورد. زیر سطح ۵۰، این ارزشمندترین گنجینه‌ی مواد خام بود. در آخرین نظریه او، این احتمال وجود داشت که اگر یک نفر این سیاه‌چال را به تعداد کافی انجام دهد، می‌تواند تک تک سنگ‌ها و گیاهان موجود در بازی را به دست آورد. از این رو، این اولین سیاه‌چالی بود که لیام به محض اینکه تصمیم گرفت یک انجمن ایجاد کند، به آن فکر کرد. به ‌زودی،...