فصل ۳۵۵ - دشمن نامرئی درست مانند لیام که متوجه این ناهنجاری شده بود، دیگران نیز متوجه شدند که درک چگونه در حال مبارزه است و شوکه شدند. عملکرد او باید دقیقاً در کنار میا و الکس یا حتی بهتر از هر دوی آن‌ها باشد، پس چگونه وضعیت سلامتی او کاهش یافت؟ شاید او به یک شیطان نخبه قوی برخورد کرده است؟ شاید او در میان گروه عظیم شیاطین گرفتار شده؟ یا شاید حتی با رئیس کل این ماجرا برخورد کرده است؟! این اتفاق عجیب بلافاصله باعث ایجاد چندین سوال و نگرانی شد، اما قبل از اینکه کسی بتواند واکنشی نشان دهد، لیام به سرعت آن را حل کرد. «همه، به کاری که انجام می‌دید ادامه بدید. به وظیفه‌تون پایبند باشید. من برای رسیدگی به این موضوع می‌رم تا بفهمم قضیه چیه.» او پیام را برای گروه فرستاد و سپس به قسمتی از صحرا که درک در حال حاضر در آن در حال جنگ بود، پیچید. در این بین، یک زوج شیطان از مسیر او عبور کردند، اما در کمال تعجب لیام برای مبارزه با آن‌ها متوقف نشد. با اینکه هدفی راحت بود، دریغ نکرد و کنار رفت و به سوی درک ادامه داد. این به این دلیل بود که او از شدت وضعیت آگاه بود. آن‌ها باید سریع عمل می‌کردند. در غیر این صورت، مانند هر انجمن دیگری که از بین رفت، آن‌ها نیز به همان سرنوشت دچار می‌شدند. لیام از مانا استفاده کرد تا سرعتش را افزایش دهد و بدون اینکه عقب بماند به جلو ‌دوید. وقتی به آنجا رسید، درک به شکلی ناجور ایستاده بود. چند جسد دیو در اطرافش پراکنده بود. اما چیز دیگری نبود. هیچ‌کس دیگری نزدیک او نبود. با این حال، او همچنان در حال آسیب دیدن بود. فقط درک در آنجا بود، و با این حال او طوری مبارزه می‌کرد که انگار با چیزی نامرئی می‌جنگید. به طور دقیق‌تر، به نظر می‌رسید که او در حال برق گرفتگی است و صدمات زیادی دریافت می‌کند. «این بده، اما خوشبختانه من خیلی دیر نکردم.» لیام آه کوچکی کشید و مستقیماً وارد جنگ شد. به محض اینکه به نزدیکی درک رسید، تصادفاً یکی از حرکات بر روی او فرود آمد و اختفا او را شکست. اما لیام خیلی نگران این موضوع نبود زیرا ه...