فصل ۳۶۴ - کاسپلی برای نجات! آبراکی در حالی که مات و مبهوت به صفحه تلویزیون خیره شده بود، تقریباً لیوان آب از دستانش افتاد. دقیقاً مانند او، تماشاگران حاضر نیز کاملاً شوکه شده بودند. هیچ¬کس انتظار نداشت که این دو بُت معروف، چنین ظاهری داشته باشند. در تمام صحبت‌‌ها و جنجال‌‌ها این نکته را فراموش کرده بودند، رهبر ملعون انجمن، در واقع میا بود. نه¬تنها او بلکه بازیکن معروف الکس نیز در همین انجمن حضور داشت. این دو خواهر حتی پیش از این نیز پیروانی، شبیه به فرقه داشتند. و حالا به طور غیرمنتظره¬ای... آنها اینگونه به اینجا آمدند. سکوتی در سالن بزرگ حاکم بود و همه حتی می‌‌توانستند تنش را از صفحه تلویزیون خود احساس کنند. تنها صدای کلیک‌کلیک چکمه‌‌های فلزی این دو الهه شنیده می‌‌شد درحالی‌‌که آنها به طور معمولی از آنجا رد شدند و کنار مصاحبه‌گر نشستند. آن سروصدا در همه¬جا به شکلی کر کننده طنین¬انداز بود و هر قدم آنها با ضربان قلب میلیون‌‌ها بیننده مطابقت داشت.(صدای چکمه‌ها) صادقانه بگوییم، مصاحبه‌‌گر نیز کاملاً بشاش به‌‌نظر می‌‌رسید، اما در مقایسه با این دو زن، او رنگ¬پریده به¬نظر می‌‌رسید. او اصلاً قابل مقایسه با آنها نبود و ساده و معمولی به‌نظر می‌رسید. میا و الکس... آن دو زن کاملاً دلربا به‌‌نظر می‌‌رسیدند گویی از نوعی دنیای فانتزی خارج شده‌‌اند. اولی یک زیبایی رام نشده و وحشی با موهای قرمز بلند داشت درحالی‌که دومی موهای بلوند عسلی و ظاهری ناب و فرشته‌‌مانند داشت. الکس یک کت و شلوار دو تکه مِتالیک با تم قرمز و طلایی به تن کرده بود که با موهایش هماهنگ بود و یک جفت چکمه چرمی تا بالای ران به پا داشت. او همچنین ست مشابهی از محافظ‌‌های مچ چرمی به تن داشت و تمام لباس‌‌ها حکاکی‌‌های اسرارآمیز و زیبایی روی خود داشتند که آنها را واقعی و درست جلوه می‌‌داد. و او به همین¬جا بسنده نکرده بود، شنل هم پوشیده و شمشیری در دست داشت. تمام لباس او وحشیانه و افسار گسیخته بود و چشمان آتشینش تیز و برنده به‌‌نظر می‌‌رسید. کسانی که به او نگاه می‌‌کردند نمی‌‌توانستند از تسلیم شدن در برابر زیبایی او خودداری کنند. با این حال، آنها نمی‌‌توانستند این کار را انجام دهند، زیرا در کنار او الهه‌ای تناسخ یافته بود که نشسته بود. برخلاف الکس، میا هیچ چیز افشاگر یا تحریک...