باز: تکامل آنلاین
قسمت: 366
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۶۶ – بنبست مکزیکی
[مترجم: بنبست مکزیکی یه اصطلاحیه و اشاره داره به موقعیتی که مثلا وقتی دو یا چند نفر با هم درگیر شدن و توی شرایطی هستن که هیچکدوم از طرفین، بدون ریسک کردن نمیتونه پیشرفت یا پسرفت کنه. عکسش رو میذارم تا بهتر متوجه بشید.]
یکی دو ساعت گذشت و لیام داشت روی چهارمین ایمپ شیطانی کار میکرد. این همچنین آخرین کریستال جوهر آتشی بود که او در دست داشت.
با این حال، او هنوز راهحلی برای مشکل خود پیدا نکرده بود، که…
«چرا من بهتر نمیشم؟» لیام ناراحتی خود را روی مهره روح فرو نشاند، زیرا چکشها به عصبانیت او پاسخ دادند و بسیار وحشیانهتر به مهره روح ضربه زدند.
او تاکنون از سه کریستال جوهر آتش استفاده کرده و سه عدد ایمپ شیطانی را با موفقیت ساخته بود. این علاوه بر دو دریاد کوچکتر بود که قبلا ساخته بود.
اما با وجود ساختن او که هر بار به موفقیت منجر میشد، به سادگی هیچ پیشرفت دیگری وجود نداشت.
او حتی اعلان سیستم را دریافت نکرد که نشان دهد او در میراث پیشرفت کرده است.
قبلاً فقط حیوانات معمولی را میساخت اما اکنون موجودات کوچکتر را. اصلا مهم نبود؟ آیا این بدان معنا نیست که درک او بهبود یافته است؟
اگر معنایی نداشت پس چرا اینقدر سخت بود. چرا او قادر به ساختن بدون کریستال جوهره آتش نبود؟
لیام میتوانست احساس کند چیزی را متوجه نشده است، احتمالاً چیزی بسیار مهم، اما هر چقدر هم که به آن فکر میکرد، نمیتوانست آن را در یابد.
او فقط دور خودش میچرخید بدون اینکه پایانی در آن دیده شود.
لیام که از ناامیدی غرغر میکرد، آخرین ضرب را نیز به پایان رساند و تعداد کل ایمپهای روح خود را به چهار رساند.
چهار ایمپ در مقابل او ایستاده بودند و مانند ماشینهای کشتار لاغر و بدجنس به نظر میرسیدند و آماده بودند تا به دستور او همه چیز را ویران کنند.
آنها در مقایسه با ارواح مرغ، حال و هوای کاملاً متفاوتی از خود نشان دادند.
اگرچه پرندگان نقاط قوت خودشان را داشتند، اما واضح بود که قدرت جانوران معمولی را نمیتوان با موجودات کوچکتر مقایسه کرد.
کتابهای تصادفی