باز: تکامل آنلاین
قسمت: 368
- اندازه متن
- فونت متن
- چینش متن
- رنگ زمینه
- ذخیره تنظیمات
فصل ۳۶۸ - شکل واقعی شمشیر سیاه
لیام مشتش را از روی هیجان گره کرد. شمشیر اژدهای سیاه یک سلاح روح بود که از ارواح سیاه ساخته شده بود.
این یک سلاح ناقص بود، اما با این حال، قدرت آن نجومی بود.
اگر لیام میتوانست به نحوی مهر و مومهای اسلحه را از بین ببرد، این میتواند سنگ بنای دیگری از قدرت او، هم در داخل بازی و هم در دنیای واقعی شود، درست مانند ارتش ارواحش.
با این حال، مهمتر از آن، درک او از ساختن روح نیز ممکن است عمیقتر شود.
حتی اگر بتواند یک مهر و موم را حذف کند، در ازای آن چیزهای زیادی به دست میآورد.
لیام با تثبیت ذهن و تمرکز کامل، شمشیر قدیمی زنگ زده اژدهای سیاه را از فضای موجودی خود بیرون کشید.
به محض اینکه آن را بیرون آورد، چشمانش گشاد شد و دستانش لرزید. لرزش بدنش را فرا گرفت.
چیزی که در دست داشت…
تق.
لیام شمشیر را روی زمین انداخت. بدنش خیس از عرق سرد بود.
نگاهش همچنان روی آن شمشیر دوخته شده بود درحالی که قدمی به عقب برداشت. نه اینکه میخواست به آن چیز خیره شود، اما... آن چیز به او خیره شده بود.
شمشیر زنده بود!
حداقل سه جفت چشم شیطانی و شوم روی آن شمشیر بود که روی او قفل شده بودند، او را تماشا میکردند، او را مشاهده میکردند و همه چیز را در مورد او تشخیص میدادند.
احساس میکرد اگر بیش از این به آنها خیره شود، او را زنده میبلعند.
«اینا… چشمهای اژدها هستن؟» صدایی خشدار از دهانش بیرون آمد درحالیکه گلویش خشک شده بود. حتی نفس کشیدن برایش سخت بود چه برسد به صحبت کردن.
این شکل واقعی شمشیر اژدهای سیاه بود؟
قصد کشتن ظالمانهای که از شمشیر سرچشمه میگرفت برای او خیلی زیاد بود.
این چیزی نبود که او بتواند از عهده آن برآید، حتی اگر در دو زندگی مشترکش خیلی چیزها را پشت سر بگذارد.
این هالهای نبود که بتواند به آن عادت کند یا با آن سازگار شود. این مانند هاله امپراتوری بود که سلطه مطلق را میطلبید.
در مقابل این موجود توانا، او فقط یک مورچه بود.
و نه تنها یک بلکه سه موجود قدرتمند وجود داشت، سه اژدهای سیاه!
حتی ممکن است بیشتر باشند؟
در این مرحله، لیام از هیچ چیز مطمئن نبود.
او این شمشیر و روحهای سیاه را بسیار دست کم گ...
کتابهای تصادفی

