فرم ورود
فرم ثبت‌نام
NovelEast

خانه

بلاگ و مقالات

استخدام مترجم

جستوجوی پیشرفته

باز: تکامل آنلاین

قسمت: 388

تنظیمات
  • اندازه متن
  • 1 2 3 4 5
  • فونت متن
  • ایران‌سانس نازنین میترا
  • چینش متن
  • مرتب راست‌چین وسط‌چین
  • رنگ زمینه
  • ‌پیش‌فرض تیره‌تر تیره‌ترر تیره‌تررر
  • ذخیره تنظیمات

فصل ۳۸۸: می‌دونی؟

درحالی¬که همه مُرَدَّد ایستاده بودند و نمی‌دانستند که باید چه بکنند، دشمن از قبل در ورودی بود و هیچ¬کس دیگر فرصت فکر کردن نداشت.

تمام مسیرهای جایگزین هم همینطور بسته شد و فقط یک گزینه در مقابل همه بود و آن مبارزه-کردن بود!

معدود بازیکنان واقعی که می‌خواستند عضو انجمن باشند، برای مبارزه به جلو هجوم بردند، و جاسوسان مختلف نیز با درماندگی به یکدیگر نگاه کردند و همین کار را انجام دادند.

آنها به¬سادگی چاره‌ی دیگری نداشتند.

به¬محض اینکه گروه دیگر نزدیک‌تر شدند، تقریباً فوراً رگباری از حملات به این طرف پرواز کرد. واضح است که آنها به منظور مذاکره به اینجا نیامده‌ بودند.

پیشتازان، گارد میانی و گارد عقب همگی شروع به حمله کردند و در یک دقیقه گروه کمی پراکنده¬ی پرتگاه سرخ شروع به فروپاشی کرد.

درحالی¬که تیم آنها فقط حدود ۳۰۰ تا ۴۰۰ بازیکن داشت، شش انجمن با اکثر قدرت خود وارد شدند و حدود ۱۰۰۰ بازیکن را آوردند.

کل مکان به یک آشفتگی کامل تبدیل شد. شفا دهنده‌های پشتی سعی می‌کردند تمام تلاش خود را انجام دهند و به نحوی اعداد را بالا ببرند، اما این به سادگی غیرممکن بود.

در برابر حملات هماهنگ شده، آنها می‌لرزیدند و غرق می‌شدند.

اما برخلاف هرج¬ومرج کامل در این طرف، طرف دیگر به‌خوبی سازماندهی شده بود و با وحشیگری بی‌رحمانه¬ای می‌جنگید.

آنها مقدار زیادی خسارت وارد می‌کردند و تقریباً غیرممکن بود که سلامتی پیشتازان آنها را پایین آورد.

دو طرف سر تا پا، با یکدیگر فرق داشتند!

یکی به¬وضوح به نبرد آمده بود درحالی¬که دیگری به‌نظر می‌رسید که درحالی‌که شلوارش از پایش لیز خورده گرفتار شده است.

این تا حدودی منطقی بود زیرا از نظر فنی، آنها در کمین بودند.

اما رهبر آنها هنوز اینجا بود؟ او حداقل می‌توانست برای سازماندهی بخشی از گروه تلاش کند؟

و الان کجا بود؟ چه کسی فرماندهی می‌کرد؟ چه کسی مسئول است؟ چه اتفاقی داشت می‌افتاد؟

وضعیت فعلی بدترین وضعیت بود. به‌نظر می‌رسید که هیچ¬کس قصد برنده شدن نداشت. برخی حتی با وجود اینکه خیلی دیر شده بود سعی می‌کردند فرار کنند.

هیچ¬کس نمی‌توانست کاری انجام دهد. نبرد حتی قبل از شروع شدن تمام شده بود. همه¬چیز خیلی سریع اتفاق افتاد و هیچ¬کس نتوانست واکنش مناسبی نشان دهد.

برای برخی، این اولین¬باری بود که در یک نبرد شرکت می‌کردند، بنابراین به‌راحتی فروریختند. فقط جاسوسان با تجربه، از انجمن‌های دیگر توانستند تا حدودی خود را حفظ کنند.

در میان این هرج¬ومرج و سردرگمی، هیچ¬کس متوجه نشد که یک شخص قبلاً به آن طرف میدان نبرد رفته است.

«ببین مگه نگفتم برنده میشیم؟» رهبر انجمن اژدهای خیزان با رضایت لب¬هایش را لیسید. دیدن این همه ویرانی و کشتار بسیار راضی کننده بود.

آنها کاملاً بر طرف مقابل مسلط بودند و این حس خوبی داشت.

همین چند ...

برای خواندن نسخه‌ی کامل لطفا یک حساب کاربری بسازید. درحال حاضر می‌توانید کتاب باز: تکامل آنلاین را به‌صورت گروهی و با تخفیف ۱۰ لی ۳۰ درصد خریداری کنید. بعد از یک‌ماه نیز تخفیفات روزانه ۵۰ درصدی برای شما فعال می‌شود.

کتاب‌های تصادفی